جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۷ شهریور ۲۹, جمعه

ببرک کارمل

بَبـرَک کارمِل رئیس جمهور افغانستان در دهه ۱۹۸۰ میلادی بود.

زندگينامه

بَبـرَک کارمِل، در سال ۱۳۰۸ ش (۱۹۲۹ م) در جنوب کابل در قريۀ کمری چشم به جهان گشود. پدرش جنرال محمدحسين خان بود و پدربزگش محمدهاشم نام داشت که از کشمير به افغانستان کوچيد و برخی بر اين باورند که او از شاخۀ کاکړ قوم پشتون بود.[*]

نوجوانی

او در تاریخ ۶ ژانویه سال ۱۹۲۹ در دهکدهٔ کمری واقع در شرق کابل زاده شد و در تاریخ ۳ دسامبر سال ۱۹۹۶ در شهر مسکو درگذشت. او سیاستمداری افغان بود که از سال ۱۹۷۹ تا سال ۱۹۸۶ در دوران مداخلهٔ شوروی سومین رئیس جمهور جمهوری دموکراتیک افغانستان بود.وی را مردم کشور شاه شجاع ثانی نامیدند زیرا تحت حمایه و دست نشانده مستقیم روس‌ها بود.

کارمل در سال ۱۹۴۷ پس از فراغت از دبیرستان آلمانی‌زبان امانی شهر کابل در دانشکدهٔ حقوق دانشگاه کابل به تحصیل پرداخت. در اینجا او برای بار اول با فعالین سیاسی مارکسیست آشنا می‌گردد. کارمل بزودی رهبر جنبش دمکراتیک دانشجویان ویش زلمیان (جوانان بیدار) گردید.


پیشینه سیاسی

کارمل در اواسط دههٔ ۱۹۵۰ به دلیل فعالیتهای ضدرژیم زندانی شد. در سال ۱۹۵۶ از حبس رها شد و به عنوان کارمند در وزارت پلان (وزارت برنامه و بودجه) منصوب گردید. کارمل درسال ۱۹۵۷ با نام مستعار مرید یک پلاتفرم کمونیستی تأسیس کرد. در تاریخ اول ژانویه سال ۱۹۶۵ همراه با ۲۹ نفر رفقایش و نورمحمد تره‌کی از نویسندگان و اعضاء این سازمان، حزب دموکراتیک خلق افغانستان را بنیانگذاری کرد. در سالهای ۱۹۶۵ و ۱۹۶۸ هربار برای چهار سال به عنوان وکیل در پارلمان افغانستان انتخاب گردید. درسال ۱۹۶۷ حزب دموکراتیک خلق افغانستان به دو فراکسیون حزب خلق و حزب پرچم منشعب گردید. کارمل رهبر فراکسیون معتدل پرچم شد. علیرغم مخالفت کارمل، حزب در سال ۱۹۷۷ دوباره متحد گردید. پس از کودتای ۲۷ آوریل سال ۱۹۷۸ حزب دموکراتیک خلق افغانستان نقش حزب حکومتی را به عهده گرفت .کارمل به عنوان معاون صدراعظم تعین گردید. پس از آنکه فراکسیون خلق چرخ مبارزات درون حزبی برای کسب قدرت را به نفع خود برگرداند، اعضای پرچم در ماه ژوئیه سال ۱۹۷۸ از وظایف شان در دستگاه حکومت کشور سبکدوش شدند. کارمل به عنوان سفیر به پراگ اعزام شد. در ماه اوت (آگوست) سال ۱۹۷۸ همراه با ۵ نفر دیگر از اعضاء پرچم به اتهام خیانت ملی از حزب دموکراتیک خلق افغانستان اخراج و به کشور فراخوانده شد. او با این دستور مخالفت کرد.

حزب دموکراتیک خلق افغانستان تلاش نمود افغانستان را بر بنیاد اندیشه‌های سوسیالیستی، نوین سازد[کارمل يک مارکسيست - لنينيست بود. او در يکی از سخنرانی های خود گفت: "به شما می گويم رفقا! اگر اعتقاد عميق و راسخ به ايدئولوژی طبقه کارگر، به مارکسيسم - لنينيسم نداريد، هيچ اجباری بر شما نيست که حتماً حزبی شويد. می توانيد با جرائت بگوييد که من هنوز مطالعه می کنم."]؛ اما نتوانست ثبات را در افغانستان تأمین کند. در جریان مداخلهٔ ارتش سرخ به افغانستان اتحاد شوروی کارمل را فراخواند و در تاریخ ۲۷ دسامبر سال ۱۹۷۹ پس از کشته شدن حفیظ‌الله امین به عنوان رئیس جمهور منصوب گردید. مشخصهٔ عمدههٔ دورهٔ حکومت کارمل جنگ با شورشگران مجاهدین است.

ببرک کارمل سخت شيفته ای دوستی افغان - شوروی بود. او باری گفت:

"رفقا! بايد به صراحت به شما خاطر نشان بسازم: کی کيست؟ چگونه بايد شناخت؟ افغان وطن پرست کيست؟ وطن پرست آتشين، افغان نوين کيست؟ کسی که وفادار به دوستی افغان - شوروی باشد. اين ملاک عمل است."

پس از آنکه میخائیل گورباچف منشی عمومی کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی گردید، اتحاد شوروی سیاست خود را در مورد افغانستان تغییر داد. بدلیل تلفات بیشمار در جریان اشغال، شوروی‌ها برای خروج قوای خود آماده می‌شدند. برای توافق با رهبران مجاهدین، کارمل که تحت فشارهای سیاسی قرار داشت، مانع تلقی می‌گردید. در تاریخ ۴ مه ۱۹۸۶ کارمل از مقام منشی عمومی کمیته مرکزی حزب دمکراتیک خلق افغانستان سبکدوش و محمد نجیب‌الله جانشین او گردید و بعداْ در تاریخ ۲۱ نوامبر ۱۹۸۶ به‌وسیلهٔ نجیب‌الله از مقامش به عنوان رئیس جمهور برکنار شد. کارمل [عليرغم ميل خودش به اجبار] به مسکو می‌رود. در اواسط سال ۱۹۹۱ دوباره به افغانستان بر می‌گردد. سهم او در سقوط نجیب‌الله در تاریخ ۱۵ آوریل ۱۹۹۲ روشن نیست.

کارمل برای مدتی تحت حمایت ژنرال دوستم در شهر مزار شریف به سر می‌برد، اما دوباره به مسکو بر می‌گردد. در سال ۱۹۹۵ م. زمانی که کارمل در شهر کوچک حيرتان در شمال افغانستان می‌زيست، مصطفی دانش، کارشناس مسائل خاورميانه راديو بی بی سی، برای آخرين بار در آنجا با او ديدار کرد. دانش می‌نويسد:

"وقتی در برابر رئيس جمهور پيشين قرار گرفتم ابتدا او را نشناختم. پيرمردی فرسوده و درهم شکسته در برابرم ظاهر شد که بيماری سرطان بر زندگی او چنگ انداخته بود. در سالهای پيش بيش از ده بار در کاخ ارگ پای صحبت او نشسته بودم. او در جنگ سرد به عنوان يکی از مهره‌های مهم بلوک شرق، اعتبار زيادی داشت. در آن ديدارها با شور و هيجان و اعتماد به نفس بی‌پايان از اهداف و نقشه‌های خود حرف می‌زد.

کارمل از ديدار من شگفت‌زده است. چهره گرفته‌اش باز می‌شود و مثل ياری گمشده در آغوشم می‌گيرد. فکر می‌کنم تنها روزنامه‌نگاری بودم که در آن روزهای تيره و تار به سراغش رفته بودم. همه ترکش کرده بودند. ديگر نه از پزشکان مخصوص روس خبر بود و نه از صدها فرمانده و ژنرالی که روزگاری احاطه‌اش کرده بودند. او همه چيزش را از دست داده و با خفت و خواری به اين شهر دورافتاده تبعيد شده است.

اتحاد جماهير شوروی تا آنجا که توانست از او بهره‌برداری کرد، اما امروز که او مطرود شده، حتی از دادن ويزای سفر به او خودداری می‌کند. او اجازه ندارد برای معالجه و ديدار خانواده‌اش به روسيه سفر کند."[*]

همو می‌افزايد:

"کارمل از دست مجاهدين جان سالم به در برده بود، اما از نظر سياسی ديگر زنده نبود. مرد درهم شکسته‌ای که در حيرتان در برابرم نشسته بود، هيچ نقش و اهميت سياسی نداشت. او فقط يک خاطره تلخ بود که مقدر بود دير يا زود فراموش شود.

موقع خداحافظی بالحنی خسته و دردآلود، از تنها حاصل عمر خود چنين ياد کرد: "بزرگترين درسی که در زندگی گرفتم اين بود که هيچ کشوری نمی‌تواند به اتکای نيروی خارجی به آزادی و استقلال و پيشرفت دست يابد. بايد به اراده مردم احترام گذاشت و از استقلال کشور دفاع کرد. هر ملتی بايد روی پای خود بايستد."

آيا اين درس برای کسی که از صحنه سياسی رانده شده، مهر "مزدور و خائن" بر پيشانی‌اش خورده و حالا در آستانه مرگ قرار گرفته بود، می‌توانست فايده‌ای داشته باشد؟"[*]

در همان سال، سرانجام کارمل موفق شد ويزا بگيرد و به مسکو برود. سال بعد همانجا درگذشت. جسد او را به افغانستان بردند و در حيرتان به خاک سپردند. اما هنگامی که طالبان در سال ۱۹۹۸ حيرتان را تصرف کردند، به سراغ مقبره بتونی او رفتند و آن را منفجر کردند. آنها بقايای جسد او را از زير خاک بيرون کشيدند و به تماشا گذاشتند. بدين ترتيب سياستمدار نگون‌بختی که هميشه از آبادی و سعادت ميهنش صحبت می‌کرد، و خود باعث ويرانی آن شده بود، در دل گور نيز آرامش نيافت.[*]

ببرک کارمل، در تاریخ سوم دسامبر سال ۱۹۹۶ ميلادی به علت مریضی جگر در مسکو درگذشت.[*][**]

پيوست‌ها



پيوست ۱: آخرين روزهای زندگی ببرک کارمل (قسمت اول، قسمت دوم، قسمت سوم)
پيوست ٢:
پيوست ۳:



پی‌نوشت‌ها


[۱]-


جُستارهای وابسته




منابع




پيوند به بیرون


مصطفی دانش، خاطراتی از آخرين ديدار با ببرک کارمل، سايت فارسی بی بی سی
زندگينامهٔ مختصر ببرک کارمل *
بيانيه‌ها و سخنرانی‌های ببرک کارمل
ببرک کارمل
دهمین سالگذر درگذشت ببرک کارمل
مصاحبه تاریخی و عبرت انګيز شاه شجاع دوم ببرک کارمل
مصاحبه محترم ظهور رزمجو در باره کودتای سال ١٣٧١
مصاحبهٔ ببرک کارمل با خبرنگار پراودا (ولادیمیر سنگیرِیف): قسمت اول، قسمت دوم؛ ترجمه فیاض نجیمی بهرمان، سايت اينترنتی ديدگاه
خاطره‌یی از خاطرات جوانی رفیق صارم از رفیق ببرک کارمل [*]
[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]




[گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]