جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۱ مهر ۲۹, شنبه

افسانه دجّال

از: زکی ساریتوپرک؛ برگردان از: محسن شرفایی مرغكی (كارشناس ارشد ادیان و عرفان) و ولی عبدی (دانشجوی دكتری ادیان و عرفان)

افسانه دجّال (ضدمسیح)

شخصیت‌بخشی به نیروی شر در سنت اسلامی

فهرست مندرجات

[آخرالزّمان][دجّال]


در سنت اسلامی شخصیت‌های متعددی نمایانگر نیروی شر هستند. از جملۀ آن‌ها می‌توان به شیطان، ابلیس، طاغوت، فرعون و دجّال اشاره كرد. با این حال دجال تنها شخصیتی است كه دارای مفهوم آخرالزمانی است. دجال در مجموعه حدیث و آثار كلام اسلامی از جایگاه مهمی برخوردار است. با وجود این، آثار كمی در زبان فارسی در مورد این موضوع نگارش یافته است. در این مقاله سعی شده است با استناد به دو منبع مهم یعنی قرآن و حدیث، برداشتی اسلامی از دجال پیش روی مخاطب گذاشته شود. در این بررسی هم نظرات محققان متقدم و هم معاصر و همچنین منابع كلام اسلامی را مورد كاوش قرار خواهیم داد. در متون حدیثی گزارش‌های مفصلی دربارۀ ظهور دجال و نبردش با عیسی مسیح و مهدی [امام آخر زمان] به‌چشم می‌خورد.



[] دجال (ضدمسیح)

نـام كامـل وی المســیح الدّجـال[۱] به‌صـورت تحـت‌الفظـی به‌معنـای مســیح دروغـین (Pseudo-messiah) یا ضد المسیح عیسی (عیسی مسیح یا مسیح حقیقی) است. واژه دجال در اصل سریانی است و در عربی مورد استفاده قرار گرفته است. طبق برخی لغت‌نامه‌های عربی، المسیح به معنای كسی است كه ابرو و یك چشم در یك طرف صورت خود ندارد. این ویژگی در دجال، یعنی مسیح دروغین، یافت می‌شود (الفریدی، ۱۹٦٧: ٣ / ۱۵٦-۱۵٧). ابن‌منظور مؤلف لغت‌نامه مشهور عربی اشاره می‌كند كه المسیح دو معنای متضاد دارد و در وصف دو شخص به‌كار می‌رود. مسیح در توصیف دجال و همین‌طور عیسی به‌كار رفته است. واژه مسیح می‌تواند به‌معنای شخصی زیبا یعنی عیسی و هم ضد آن یعنی دجّال، شخص زشت باشد.[٢] مسیح هم‌چنین می‌تواند به‌معنای شخص كور باشد؛ بنابراین، این عنوان به‌دجال كور نسبت داده شده است (ابن‌منظور، ۱۹٧٠: ۴ / ۴۱۹٦-۴۱۹۹). بدین ترتیـب «المسـیح عیسـی» ضدِ «المسـیح الدجّال» اسـت، به‌عبارتـی عیسـی مسـیح متضاد دجال اسـت. هر دو واژۀ مسـیح و دجال دخیل (بیگانه) هستند؛ یعنی در اصل از زبان‌هایی غیر از عربی گرفته شده‌اند. واژه مسیح اساساً عبری است اما اعراب آن را اقتباس كرده و در معانی بسیاری به كار برده‌اند (نخله، بی‌تا: ٢٠٦).


[] دجّال در قرآن

این‌كه آیا در قرآن مستقیماً به دجال اشاره شده یا نه، در میان علمای مسلمان مورد بحث و محاجه قرار گرفته است. واژۀ دجال در قرآن به‌چشم نمی‌خورد؛ اما برخی از علما معتقدند او با ویژگی‌های مشخصی مورد اشاره قرار گرفته است. در آن دسته از آیات قرآن كه از عیسـی ذكـری به میـان آمـده، به‌طـور تلویحـی به دجّـال نیز اشـاره‌ای شـده اسـت. در یك آیه می‌خوانیـم: «چنین نیست به‌درسـتی انسان سـركشـی می‌كنـد»[٣] (علق: ۱٠). در این‌جا «انسان» به دجّال یعنی ضدمسیح اشاره دارد؛ ضدمسیح مسلمانان كه با طغیان‌گری به نمازگزاران و مسـاجد حمله‌ور خواهد شـد (نورسی، ۱۹۵٨: ۵٠٠).[۴] دیگر محقـق مسـلمان به آیه‌ای در سـوره ۱٧ اشـاره می‌كنـد و آن چنـین اسـت: «و در كتاب (تورات یا لوح محفوظ) چنین مقدر كردیم كه شما بنی‌اسرائیل دوبار حتماً در زمین فساد و سركشی خواهید كرد و برتری‌جویی بزرگی خواهید نمود»[۵] (اسراء: ۴). محمد عواد دانشمند معاصر مصری معتقد است فساددوم كه در این آیه ذكر شده است به‌ظهور ضدمسیح در آخرالزمان اشاره دارد (عواد، ۱۹٨۹: ۵٣). می‌توان استدلال كرد آیات مربوط به فرعون و مبارزۀ موسی با وی (در این‌باره رجوع شود به: عبدالباقی، ۱۹٨٧: ۵۱۵-۵۱٦) و آیات مربوط به ایزدان باطل كه با عنوان طاغوت در سوره‌های بقره: ۵٦-۵٧؛ نساء: ۵۱؛ ممتحنه: ٧٦؛ مائده: ٣٦؛ نحل: ٣٦ و زمر: ۱٧ به چشم می‌خورند، در زمرۀ همان آیاتی قرار دارند كه در سنت اسلامی دربردارندۀ صفات ضدمسیح هستند. همان‌طور كه برنارد مسگین (Bernard McGinn) می‌نویسد: «بعضی مفسران قرآن به سوره ۱٠٨ كه كوثر نامیده می‌شود اشاره و ادعا می‌كنند كه در آیات این سوره نشانه‌های ضدمسیح ذكر شده است». در این سوره می‌خوانیم: «همانا ما به تو كوثر (فراوانی) عطا كردیم، پس به‌سوی پروردگارت نماز بگزار و قربانی كن، به‌راستی كسی كه تو را به‌سخره می‌گیرد خودش ابتر (مقطوع‌النسل) است» (كوثر: ۱-٣). مسگین اشاره می‌كند كه علمای مسلمان واژۀ ابتر را به‌معنای شخص «مقطوع‌النسل»[٦] (العسـقلانـی، ۱۹۹٢: ۵ / ۵۱۵) در نظـر می‌گیـرنـد و معتـقدنـد به ضـدمسـیح اشــاره دارد (McGinn, 2000: 111).


[] دجّال در کتب حدیثی

احادیث دومین منبع موثق اسلامی به حساب می‌آیند و تعداد زیادی از آن‌ها به ظهور دجال اشاره دارند. تقریباً همۀ مجموعه‌های معتبر حدیث بخشی را به آزمایش‌های (فتن) آخرالزمان، كه بر دجال تمركز یافته است، اختصاص می‌دهند. من در تحقیقاتم بیش از دویست حدیث را با اندازه‌های مختلف و با محوریت این موضوع نشان داده‌ام.[٧] احادیثی كه ظهور ضدمسیح را مطمح نظر دارند، تقریباً همیشه جدال بین عیسی، یعنی مسیح، و ضدمسیح را بیان می‌كنند.

یكی از این احادیث اشاره می‌كند كه صحابه پیامبر چنان به كرات در مورد ظهور ضدمسیح مورد انذار قرار گرفته بودند كه گمان كردند ضدمسیح در اطراف مدینه در بین درختان نخل مخفی شده و منتظر حمله به شهر است. حتی یك یهودی جوان به‌نام ابن‌صیاد (متوفی ٦٨٣ م) دجّال پنداشته شد و نزدیك بود عُمَر - صحابی مشهور پیامبر، كه بعداً دومین خلیفه مسـلمانان گردیـد - وی را بكشـد. پیامـبر با این عبـارات میانجی‌گـری كـرد و یهـودی جـوان را نجـات داد: «اگـر او واقعـاً دجـال اسـت پس تو نمی‌توانـی او را بكشـی؛ زیرا عیسـی وی را خواهـد كشـت. اگر او ضـدمسـیح نیسـت باز تـو نبایـد وی را به این دلیـل سـاده كه بعضـی ویژگـی‌های دجال را دارد، بكشـی» (Halperin,1976: 213-225). رویارویی بین پیامبر و صحابه‌اش و این شخصیت افسـانه‌ای كه گمان می‌رفت فرزند خانواده‌ای یهودی از مدینه باشد، در احادیث زیادی به‌چشـم می‌خورد (Halperin, 1976: 214).

تقریباً همه احادیث دجال را به‌عنوان یك شخص توصیف می‌كنند. حتی در بعضی روایات گفته شده که وی شبیه شخص خاصی به‌نام عبدالعزی‌بن‌قطن است. دجال به‌عنوان موجودی زشت، كثیف و یك چشم (الاعور) مشهور است. انس، صحابی پیامبر، روایت می‌كند که پیامبر فرمود: «هیچ پیامبری فرستاده نشد مگر این‌كه امتش را علیه دروغگوی (الدجال) یك‌چشم (الاعور) هشدار داد: آگاه باش او اعور است اما پروردگار تو اعور نیست و در میان چشمانش كلمه كافر نوشته خواهد شد» (البخاری، فتن، ش ٢٦).[٨]

نواس بن‌سمعان روایتی نقل کرده که در آن ظهور وی [دجال] و زمان حكمرانی‌اش بر زمین ذكر شده است كه بر طبق این حدیث مشهور چهل روز خواهد بود:

رسول خدا در طول یك صبح در مورد دجال (با تأكید فراوان بر آن) چنان با طول و تفصیل صحبت کرد که ما پنداشتیم وی در میان درختان نخل است. پیامبر فرمودند: من نگرانم از اینکه دجال بر شما غلبه كند. گفت اگر او ظهور كند (و من در میان شما باشم) از شما در مقابل او دفاع خواهم كرد، اگر او ظهور كند (و من با شما نباشم) هر فردی باید از خودش دفاع كند. خداوند یار و وارث هر مسلمانی است. او جوانی است با موی مجعد و حدقۀ چشمش بیرون زده است گویا مانند العزی بن‌قطن است. هر كسی از شما كه تا زمان او زندگی كند و او را ببیند نخستین آیات سوره كهف (سوره ۱٨ قرآن) را علیه او بخواند. او از مكانی میان دمشق و عراق ظهور می‌كند. به یمین [شرق] و یسار [غرب] سفر می‌كند. ای بندگان خدا استوار باشید. گفتیم: ای رسول خدا اقامتش بر روی زمین چقدر طول خواهد کشید؟ فرمودند: چهل روز. یك روزش مانند یك سال، روز دیگرش مانند یك ماه، روز دیگرش همانند یك هفته و سایر روزهایش مثل روزهای معمولی است. پرسیدیم: یا رسول خدا در روزی كه مانند سالی است آیا نماز یومیۀ یك روز برای ما كافی است؟ فرمودند: نه، آن روز را بر اساس روزهای معمولی خود حساب کنید. پرسیدیم: یا رسول‌الله سرعت او در زمین چگونه است؟ فرمودند: مانند بارانی كه همراه باد می‌آید. او به قومی رو می‌كند و آنان به او ایمان می‌آورند و پیامش را می‌پذیرند. او به آسمان فرمان می‌دهد تا ببارد و آسمان می‌بارد و به زمین دستور می‌دهد تا علف‌ها را رشد دهد و زمین رشد می‌دهد. او برای آنان ثروت فراوانی فراهم می‌كند. به امت دیگری روی می‌آورد و آنان پیام وی را نمی‌پذیرند. از آنان روی برمی‌گرداند و آنان فقیر می‌شوند در حالی كه چیزی در اختیارشان نیست. وی از ویرانه‌های یك شهر باستانی می‌گذرد و می‌گوید «گنج‌هایت‌» را بیرون بریز. گنج‌های آن همانند زنبورهایی از پی او می‌روند، سپس جوانی را فرامی‌خواند و با شمشیر دو نیمش می‌كند. سپس او [جوان] را فرامی‌خواند و در حالی كه می‌خندد با صورتی درخشان می‌آید (گویی دجال قادر نبوده او را بكشد)، در آن لحظه خداوند، عیسی بن‌مریم را می‌فرستد. او بر بالای گلدسته‌ای سفید در شرق دمشق در حالی که دستانش را بر روی بال‌های دو فرشته گذاشته، فرود می‌آید. (وی آن قدر زیباست) که وقتی سرش را خم می‌كند آب می‌ریزد و هنگامی كه بلند می‌كند مانند مروارید می‌درخشد. نفسش به‌هر كافری برسد هلاك خواهد شد، نفسش تا آنجا كه نگاهش برسد، می‌رسد. او دجال را تعقیب می‌كند و در دروازۀ لده (Lydda) او را می‌یابد و سپس می‌كشد. سپس ملتی كه در فتنۀ [آزمایش] دجال نجات یافته‌اند به سوی عیسی می‌آیند. او آنان را لمس می‌كند و با آنان در مورد مراتبشان در بهشت سخن می‌گوید. در آن زمان خداوند به عیسی الهام می‌كند كه قومی (یأجوج و مأجوج) (gog and magog) را فرستاده که هیچ کس را یارای مقابله با آن‌ها نیست. و خداوند می‌گوید بندگان مرا به کوه طور ببر (مسلم، فتن، ش ۱۱٠).

برنارد مسگین این حدیث را با آرمیلوس[۹] (Armillus) یهودی مقایسه می‌كند. آن‌گونه كه از حدیث مذکور برمی‌آید، این «روزها» به‌گونه‌ای متفاوت با آنچه معمولاً آن‌ها را تصور می‌کنیم، فهمیده می‌شود. اولین روز مانند یک سال، دومین روز مانند یک ماه و سومین روز همانند یک هفته و دیگر روزها مثل روزهای معمولی خواهند بود. بقیه روایت حاکی از این است كه دجال ادعای خدایی خواهد كرد و ابرها را فرمان می‌دهد تا باران ببارند و باران خواهد آمد، به زمین فرمان می‌دهد تا علف برویاند و علف رشد خواهد كرد. در حالی كه او مؤمن جوانی را می‌كشد عیسی خواهد آمد، مؤمن جوان زنده خواهد شد و عیسی دجال را تعقیب خواهد كرد و خواهد کشت. پیامبر به مسلمانان در برابر فتنه دجال هشدار می‌دهد و از آنان می‌خواهد تا سورۀ ۱٨ قرآن [كهف] را به‌منظور مصون ماندن از دست دجال قرائت کنند. مكان ظهور دجال در مكانی میان سوریه (دمشق) و عراق گفته شده است.

سعید نورسی (متوفی ۱۹٦٠ م) دو تفسیر از این روایت ارائه می‌كند؛ اما خاضعانه به خوانندگانش یادآور می‌شود كه «جز خدا هیچ کس غیب را نمی‌داند» (نمل: ٦۵). نورسی می‌گوید دو تفسیر در این‌باره می‌توان ارائه داد: «اول اینكه این حدیث اشاره می‌كند دجّال بزرگ (دجال جهان مسیحیت) از قطب شمال ظهور خواهد كرد؛ زیرا در قطب شمال کل سال یك شب و یك روز است...» وی در تفسیر دوم بیان می‌كند كه هر دو دجال جهان اسلام و جهان مسیحیت سه دوره حكومت خواهند داشت. در طول اولین دوره كه «روزها» نامیده می‌شود دجال‌ها «کارهایی» انجام خواهند داد که مثل آن را انسان نمی‌تواند در سیصد روز انجام دهد (نورسی، ۱۹۹٦: ۱ / ٨٨٧). نورسی معتقد است این همان چیزی است كه پیامبر اسلام در اشاره به روزی كه همانند سالی است، مد نظر داشته است. وی همچنین اظهار می‌كند كه دجال شخص نیست بلكه یك رژیم است؛ به‌ویژه رژیم كمونیستی كه بی‌دینی و بی‌اعتقادی به خداوند را ترغیب می‌كند. جالب اینكه نورسی ادعا می‌كند کمونیسم در سیبری نزدیک قطب شمال شروع شد (نورسی، ۱۹٨٦: ٣۱۹). طبق روایت دیگری دجال ابتدا ادعای پیامبری و سپس خدایی خواهد کرد. کارهای خارق‌العاده‌ای انجام خواهد داد و والدین بدَویان (bedouins) را زنده خواهد کرد. وی قادر خواهد بود به هر مكانی ‌غیر از مكه و مدینه وارد شود (ابن‌ماجه، فتن، ش ٣٣).

در دیگر منبع حدیثی معتبر، دجال در «داستان جانور» (The Story of Beast) ذكر شده است. هرچند این حدیث از منبع حدیثی مقبول برگرفته شده، اما وثاقتش در میان محققان مسلمان مباحث زیادی را دامن زده است؛ زیرا معلوم نیست كه این داستان خیالی است یا واقعیت دارد. برخلاف سایر روایات، در این حدیثِ ویژه پیامبر آنچه را که یکی از صحابه‌اش ـ گفته شده كه وی مسیحی بوده و بعدها به‌اسلام گرویده است ـ نقل کرده است، روایت می‌کند. روایت را فاطمه بنت‌قیس که یکی از اولین زنان مهاجر از مدینه بود، نقل کرده است. در این روایت پیامبر بیان می‌کند که تمیم در مورد چیزی با او صحبت کرد که قابل مقایسه با سخنانی است که وی در مورد دجال گفته است. پیامبر فرمودند:

او در قایقی با سی نفر از افراد قبیلۀ لخمو جُزام در دریا سفر می‌کرد. آنان حدود یک ماه گرفتار امواج بودند. سپس نزدیک غروب خورشید به جزیره‌ای پناه بردند و وارد آن شدند. جانوری بی‌نهایت پشمالو بر آنان گذشت. آنان به علت کثرت پشم، سر و ته حیوان را تشخیص ندادند. گفتند: تو چیستی؟ پاسخ داد: من دجال (beast) هستم، گفتند: دجال چیست؟ گفت: ای مردم، با این مرد در دِیر وارد شوید. او در مورد خبرهایتان بیمناک است. او (تمیم) گفت زمانی که وی مردی را نام برد ترکش کردیم و پنداشتیم که چه بسا شیطان باشد. با سرعت تمام رفتیم و وارد دیر شدیم. بزرگ‌ترین مردی را در جهان مخلوقات خداوند دیدیم که هرگز مشاهده نکرده بودیم. دستان و زانوانش با آهنی به گردنش بسته شده بود. گفتیم: کیستی؟ گفت: شما می‌دانید من کیستم. به من بگویید شما کیستید؟ (این حدیث بعد از اینکه تمیم جزئیات داستانشان را به دجال بازگو می‌کند، با سؤال دجال دربارۀ نخل بیصان ادامه می‌یابد). در مورد نخل‌های بیصان برایم بگویید. گفتیم: دربارۀ چه چیز از نخل-های بیصان می‌پرسی؟ گفت: در مورد درختان نخلش از شما پرسیدم. آیا هنوز خرما می‌دهند؟ گفتیم: بلی. گفت: نزدیک است که دیگر خرما ندهند. گفت: از دریاچۀ طبریه برایم بگویید. گفتیم: چرا از دریاچۀ طبریه می‌پرسی؟ گفت: آیا هنوز آبی در آن وجود دارد؟ پیامبر می‌فرماید: آنان (تمیم و یارانش) گفتند بلی پر از آب است. او (دجال) گفت: آب آن تقریباً رو به زوال است. گفت: از سرچشمه زوگر برایم بگویید. گفتند: در مورد چه چیز از آن می‌پرسی؟ گفت: آیا آبی در آن سرچشمه جاری است؟ و آیا مردم از آب آن برای کشاورزی‌شان استفاده می‌کنند؟ گفتیم: بلی، پر از آب است و مردم از آن برای کشاورزی‌شان استفاده می‌کنند. گفت: در مورد پیامبر بی‌سوادها (اعراب) برایم بگویید. او مشغول چه کاری است؟ گفتند: او از مکه شروع کرد و سپس به مدینه عزیمت نمود. گفت: آیا اعراب با او جنگیدند؟ گفتیم: بلی. به او گفتیم که دشمنانش را شکست داد سپس آنان همگی مطیع او شدند. گفت: آیا این اتفاق افتاد؟ گفتیم: بلی. گفت: برای آنان بهتر است که از او اطاعت کنند. سپس گفت: بگذارید درباره خودم برای شما بگویم: من مسیح (دجال) هستم. من مأمور به خروج هستم. ظهور خواهم کرد و بر روی زمین به مسافرت خواهم پرداخت. هرگز روستایی را ترک نخواهم کرد مگر چهل (روز) از آن [ورود من] بگذرد. ورود به مکه و مدینه بر من منع شده است. هر زمان که بخواهم به هر دو یا یکی از آن‌ها وارد شوم، فرشته‌ای شمشیر به دست از ورود من جلوگیری می‌کند. در هر در آن فرشته‌ای وجود دارد که از آن محافظت می‌کند. او (فاطمه، راوی) می‌گوید رسول خدا در حالی که با انگشتش بر منبر می‌کوبید، گفت: این تیبا است این تیبا (مدینه) است. منظور وی مدینه بود. پیامبر گفت: آیا این را به شما گفته بودم. مردم گفتند: بلی. فرمود: از داستان تمیم به سبب شباهتش با آنچه در مورد دجال و مکه و مدینه به شما گفته بودم به شگفت آمدم. بدانید که او در دریای دمشق (دریای مدیترانه) یا دریای یمن (دریای سرخ) است. نه، برعکس او از شرق می‌آید، او از شرق می‌آید، او از شرق می‌آید. در حالی که با دستش به سوی شرق اشاره می‌کرد. او (فاطمه) می‌گوید: من این را از رسول خدا به خاطر دارم (مسلم، فتن، ش ۱۹۹، ۱٢٠، ۱٢۱؛ ابوداود، ملاحم، ش ۱۵؛ ترمذی، فتن، ش ٦٦).

بعضی محققان، از جمله ای. جی جنکینسون موثق بودن این منبع را زیر سؤال برده‌اند. به نظر وی این داستان تحت تأثیر داستان‌های یونانی دربارۀ خدای زئوس قرار گرفته‌که وی (زئوس) پرومتئوس را به‌سبب دشمنی‌اش با پسران ایاپتوس، در جزیره‌ای در بند گرفته است[۱٠] (Jenkinson, 1930: 50-55; Abel: 77). هرچند این روایت بر اساس روش‌شناسیروایات حدیث، موثق در نظر گرفته می‌شود، بسیاری از حدیث‌پژوهان حلقه‌های ضعیفی را در سلسله روایت آن پیدا کرده‌اند (Saritoprak, 1992: 65-66).

آنچه از مضمون کتب حدیثی فهمیده می‌شود این است که دجال وجودی هستی‌شناسانه دارد؛ هرچند برخی مفسران مسلمان ادعا می‌کنند که وی نوعی نیروی شر یا شیطان نامرئی است. تعدادی از روایات، دجال و شیطان را در یک ردیف قرار می‌دهند. پیامبر از شیطان و دجال به خداوند پناه می‌برد، عایشه همسر پیامبر روایت می‌کند که پیامبر در نمازهایش (نمازهای یومیه) این عبارات را بر زبان می‌آورد: پروردگارا من از عذاب قبر به تو پناه می‌برم و از آزمایش (فتنه) دجال و از فتنه زندگی و مرگ به تو پناه می‌برم (مسلم، الصلاه، ش ۱٢٨؛ بخاری، فتن، ش ٢٦). در میان مسلمانان مشهور است که سفارش شده‌ است در پایان هر نماز از نمازهای پنج‌گانه از چهار چیز به خداوند پناه ببرند: ۱- آتش دوزخ، ٢- عذاب قبر، ٣- فتنه مرگ و زندگی، ۴- شرّ دجال (مسلم، الصلاه، ش ۱٢٨). گفته شده است که پیامبر این دعا را هنگام تعلیم سوره‌ای از قرآن به صحابه‌اش آموخت.

بر اساس توصیف كلی از دجال در کتب حدیثی، وی به صورت انسانی شریر و نه به صورت شیطان توصیف شده است. سیمای (Physiognomy) انسانی دارد و بر حسب ویژگی‌های انسانی وصف شده؛ دارای چشم‌ها، مو و جسم است. وی در بعضی روایات بلندقامت و در برخی دیگر کوتاه‌قامت توصیف شده است. محققان سده‌های میانه از قبیل علی‌القاری (متوفی ۱٦٠۵ م) کوشیده‌اند تا توصیفات متناقض موجود در احادیث را باهم متناسب سازند (القاری، بی‌تا: ۵ / ٢۱٠). در بعضی روایات، دجال حتی با شخص خاصی از قبیلۀ خاصی مشابه انگاشته شده است. تعدادی از روایات اشاره می‌کنند که دجال‌های متعددی وجود خواهند داشت، معمولاً سی یا بیست و هفت تا، در حالی که برخی دیگر اذعان می‌کنند که تنها یک دجال وجود خواهد داشت. دو پیامبر دروغین یعنی اسود انسی (متوفی ٦٣٢ م) و مسیلمۀ کذاب (متوفی ٦٣٣ م) که شورش‌هایی را برضد پیامبر به راه انداختند در زمرۀ دجال‌های گروه نخست انگاشته شده‌اند (الکشمیری، ۱۹٦۵: ٦٠).

دجال همچنین در احادیث با نوشته‌ای بر روی پیشانی - «ک ف ر» که به معنای کافر است - توصیف شده است. روایت بخاری بسیار کوتاه است، انس بعد از ذکر [كوربودنِ] یک چشمِ دجال روایت می‌کند که پیامبر فرمود: «میان دو چشمانش کلمۀ کافر نوشته خواهد شد» (البخاری، فتن، ش ٢٦؛ مسلم، فتن، ش۹۵، ۱٠۱، ۱٠٢؛ ابوداود، ملاحم، ش۱۴؛ ترمذی، فتن، شش ٦۵٦-٦٦٢). طبق روایات متعدد این حروف در میان دو چشم وی نوشته خواهد شد. بعضی روایات اضافه می‌کنند که همه مؤمنان، چه باسواد و چه بی‌سواد، قادر خواهند بود این کلمه را بخوانند و بفهمند. در بعضی روایات تنها آنانی که به کارهای دجال دل نبسته‌اند، قادر به خواندن آن خواهند بود. شارحان حدیث دربارۀ معنای این حروف اختلاف‌نظر دارند. دسته‌ای آن را به‌معنای تحت‌اللفظی (literally) و کسانیهم به صورت استعاری (metaphorically) تفسیر می‌کنند. النووی بر این قول است که میان «محققان حقیقت‌جو» دربارۀ واقعیت داشتن نوشتۀ مورد بحث، اتفاق‌نظر وجود دارد. خداوند آن را نشانه‌ای برای مؤمنان قرار خواهد داد تا دجال را انکار کنند. هر مؤمنی قادر به خواندن آن خواهد بود. با این حال آنانی که به کارهای وی دل بسته‌اند، قادر به خواندن آن نخواهند بود (النووی، ۱۹٢۹: ۱٨ / ٦٠؛ ابن‌کثیر، ۱۹٦٨: ۱ / ۱۴٨). در سنت اسلامی خداوند توانایی دیدن و قدرت فهم انسان را کنترل می‌کند. بنابراین اگر خداوند بخواهد ممکن است مؤمنی حتی اگر امّی باشد بتواند بخواند و بفهمد. به‌همین‌سان اگر خداوند بخواهد چه بسا کافری باسواد قادر به دیدن و فهمیدن نباشد. برنارد مسگین ادعا می‌كند این تصور كه سه حرف بر پیشانی ضدمسیح نوشته خواهد شد مشابه تعدادی از توصیفات [از دجالِ] مسیحی به‌ویژه چهره‌های وصف‌شده در پیشگویی‌های آخرالزمانی یوحنای دروغین (pseudo-john) و دانیال دروغین (pseudo-daniel) است (McGinn, 2000: 112).

مرگ دجال مستقیماً با نزول عیسی گره خورده است. طبق احادیث نبوی همان‌طور که در سطور قبلی ذکر شد، عیسی نزول خواهد كرد و دجال را در مکانی به نام «لده»، شهر کوچکی در نزدیکی اورشلیم، خواهد کشت. بر اساس داستان ابن‌صیاد پیامبر اشاره می‌کند که: «تنها عیسی مسیح می‌تواند دجال را بکشد». همچنین گفته شده است پیامبر در معراجی که به آسمان داشت عیسی را ملاقات کرد و وی به پیامبر گفت که در آخرالزمان خواهد آمد و دجال را به‌هلاکت خواهد رساند (ابن‌ماجه، فتن، ش ٣٣). در چنین روایاتی می‌توان رابطه‌ای قوی میان محمد و عیسی مشاهده کرد، که وی به کمک امت محمد خواهد آمد و آنان را از دست دجال که به امت حمله‌ور شده است، محافظت خواهد كرد. نقل شده است که عیسی بر روی مناره‌ای از مسجد امویان یعنی مسجد بزرگ دمشق، نزول خواهد کرد. بسیاری از محققان سده‌های میانه این را به معنای تحت‌الفظی در نظر گرفته‌اند. به این دلیل، مردم عامی عیسی را در جنگ برابر دجال سوار بر اسب سفیدی تصور كرده‌اند.

بسیاری از مسلمانان کشتن دجال را به معنای تحت‌اللفظی در نظر گرفته‌اند؛ با وجود این، تعدادی از محققان معاصر بر زبان نمادین احادیث تمرکز می‌کنند: عیسی نمایندۀ حق و دجال نمایندۀ باطل است. بنابراین از بین رفتن دجال به وسیلۀ عیسی به معنای نابودی باطل است. سعید نورسی تفسیر جالب‌تری ارائه می‌کند مبنی بر این‌که کشتن دجال نمادین است و نه تحت‌الفظی. بنابراین، كشتن یك شخص در میان نیست بلكه از بین رفتن یك جنبش بی‌دینی یا مادی‌گرایی مدّ نظر است. طبق آرای نورسی «در آخرالزمان آن هنگام كه مسیحیت تطهیر و از خرافات خلاص گردد و با اسلام در مقابل نهضت بی‌اعتقادی و انكار خداوند، كه از فلسفۀ طبیعت‌گرایی نشئت گرفته است، متحد شود، هویت كلی (collective personality) مسیحیت هویت كلی كفر را با شمشیر انكشاف الاهی از بین خواهد برد. عیسی كه نمایانگر هویت كلی مسیحیت است، دجال را كه نمایانگر هویت كلی كفر است، خواهد كشت» (نورسی، ۱۹۹٦: ۱ / ٣۴٧). هرچند نورسی معنای ظاهری حدیث را رد نمی‌كند، اما دربارۀ مبارزۀ روحانی بین ایمان و كفر دیدگاه صریح‌تری دارد. وی در تفسیر این حدیث كه «عیسی دجال را خواهد كشت» می‌نویسد: «شخص عیسی با شمشیرش شخص دجال را خواهد كشت». نورسی می‌افزاید: «صرفاً معنویت‌گرایان مسیحی كه حقانیت دین عیسی را با حقانیت اسلام تركیب كنند با این قدرت (قدرتِ به‌دست آمده از تركیب اسلام و مسیحیت) خواهند توانست پیكرۀ عظیم‌الجثۀ كفر و مادی‌گرایی را در هم كوبند و پیكرۀ كلی هر دو و عقاید كفرآمیزشان را كه همان انكار خداوند است، از بین ببرند» (نورسی، همان: ٨٨٧). طبق نظر نورسی، حدیث به امت مسیحیان معنوی كه در مقابل كفر جهان‌گستر به مبارزه برخاسته‌اند، اشاره دارد. این مردم، دین واقعی عیسی را با اسلام تركیب خواهند كرد و با این تركیب، دین خداوند قدرتی چندبرابر خواهد گرفت، بدین ترتیب خواهند توانست پیکره کلی مادی‌گرایی را از «بین ببرند». در اینجا نورسی بر تعامل مسیحیان و مسلمانان تأکید می‌کند که به نظر وی این مسئله را محمد در گفتارهای تمثیلی‌اش پیشگویی کرده است. با این تعامل، مسیحیان و مسلمانان خواهند توانست بشریت را از عدم‌اعتقاد به خداوند نجات دهند و ارزش‌های «مقدس» را از نو تثبیت کنند. هرچند در بعضی روایات گفته شده است كه مهدی (شخصیت مسیحایی در اسلام) دجال را خواهد كشت، اما اكثر منابع مربوط به موضوع، این نقش را به‌وضوح به عیسی نسبت می‌دهند.


[] دجال در كلام اسلامی

همان‌طور كه قبلاً به‌طور مختصر ذکر شد علمای مسلمان دربارۀ احادیث نبوی در باب مسئلۀ دجال، به‌سه گروه تقسیم می‌شوند: گروهی روایات را به‌همان صورت ظاهری و تحت‌الفظی در نظر می‌گیرند، دسته‌ای آن را تفسیر می‌كنند، و گروهی موثق بودنشان را انکار می‌کنند. به‌نظر آنانی (یعنی علمای سنتی) که روایات را به‌همان صورت ظاهری و تحت‌الفظی می‌پذیرند، پیامبر حقیقت را گفته است و این به‌طور منطقی امری غیرممكن نیست. بنابراین این روایات باید در معنای ظاهری و تحت‌الفظی در نظر گرفته شوند. عقیده بر این است كه ظهور دجال در زمان وقایع معجزه‌آسا رخ خواهد داد، و گفته شده است كه وی اعمال خارق‌العاده‌ای انجام خواهد داد. چنین برداشتی خارج از چارچوب عقل نیست، بلكه یك مسئلۀ ناآشكار (غیبی) است؛ بنابراین تفسیر به‌رأی موضوع، هیچ جایگاهی ندارد.

گروه دوم كه تفسیر روایات را می‌پذیرند بر این باورند كه روایات مربوط به‌دجال موثق و معتبر هستند، امّا مفاهیم استعاری دارند. بنابراین تمسک به‌تفسیر برای فهم روایات لازم و ضروری است. از جمله كسی كه نخستین بار این دیدگاه را ارتقا داد، تفتازانی (متوفی ۱٣۹٠ م) متكلم شهیر مسلمان سده‌های میانه است. وی ظهور دجال را به‌عنوان سلطۀ شر و فساد بر روی زمین تفسیر می‌كند. از دیگر نشانه‌های روز محشر، فتنۀ (آزمایش) حملۀ مغول به‌سرزمین‌های مسلمانان است. به‌نظر این علما احادیث پیامبر را نباید به‌صورت ظاهری و تحت‌الفظی در نظر گرفت، بلكه باید آن‌ها را تفسیر كرد.

دستۀ سوم كه وثاقت حدیث را زیر سؤال می‌برند، معتقدند تصویر دجال آن‌گونه كه در حدیث نمایان شده با تعالیم قرآن در تباین است؛ زیرا در قرآن گفته شده كه روز قیامت به‌طور ناگهانی به‌وقوع خواهد پیوست (انعام: ٣۱-۴۴؛ انبیاء:۴٠؛ حجّ: ٢۵؛ زخرف: ٦٦). به‌نظر می‌رسد معجزات منسوب به‌دجال در کتب حدیثی پرمایه‌تر از معجزاتی هستند كه انبیا برای اثبات نبوت و ادعاهای دینی‌شان انجام می‌دادند. طبق نظر این علما، خداوند این معجزات را كه هدف آن‌ها فریب مردم است به‌دجال نخواهد داد. همچنین طبق آرای این گروه، روایات مربوط به‌دجال با تعالیم قرآن منافات دارد؛ چراكه در قرآن ذکر شده است:‌«در سنت خداوند هیچ تغییر و تبدلی رخ نخواهد داد» (احزاب: ٦٢).

از قرن هشتم میلادی [دوم هجری] متكلمان سنتی مسلمان با استناد به‌منابع موثق سنت اسلامی، عقیده به‌ظهور دجال را به‌مثابه بخش تكمیلی دین اسلام تقویت كرده‌اند. ابوحنیفه (متوفی ٧٦٧ ق) نخستین شخص از این متكلمان، بعد از اذعان به‌درستی نشانه‌های روز قیامت، اعلام كرد كه ظهور دجال (خروج الدجال) راست و برحق است. متكلمان بعد از وی، احادیث پیامبر در جوامع الاحادیث (مجموعه‌های احادیث) را به‌انحای مختلف‌ تفسیر كرده‌اند. بانیان‌ دو مكتب فكری متفاوت در اسلام یعنی اشعری (متوفی ۹٣۵ م) و ماتریدی (متوفی ۹۴۴ م) هیچ چیزی به‌دیدگاه-های ابوحنیفه اضافه نكرده‌اند. تمام علمای سنّی تقریباً بدون استثنا ظهور دجال را واقعی دانسته‌اند «خروج الدجال حقٌ». نه‌تنها اهل سنت بلكه شیعیان، خوارج و معتزلی‌ها نیز ظهور دجال را پذیرفته-اند. بنابراین، عقاید آنان باورهای اهل سنت را تقویت می‌كند. منابع شیعی اظهار می‌كنند كه از علی[ع] داماد پیامبر دربارۀ دجال سؤالاتی پرسیدند و وی پاسخ‌هایی ارائه داد. اعتقاد بر این است كه پاسخ‌های علی از تعالیم پیامبر سرچشمه گرفته‌اند، هرچند تفاوت‌های اندكی در باب وصف پیروان دجال به‌چشم می‌خورد. طبق بعضی منابع شیعی، مهدی، شخصیتِ مهمِ تشیع، با كمك عیسی دجال را خواهد كشت (الکاسانی، ۱۹٧۹: ٢ / ٨٠۵)؛ در حالی كه در میان اهل سنت این نقش تنها به‌عیسی منسوب است. منابع مربوط به‌خوارج در قرن نوزدهم، طرح همانندی را جلوه‌گر می‌سازند (الجیتلی، ۱٨٨۹: ٣ / ٣۱٨). عبدالجبار (متوفی ۱٠٢۴ ق) متفكر شهیر معتزلی سده‌های میانه، هرچند ظهور دجال را رد نمی‌كند، با استناد به‌اصل عقلانی معتزلی معتقد است كه فرستادن چنین شخصی با توانایی انجام كارهای خارق‌العاده می‌تواند بر خلاف این اصل باشد كه خداوند انسان‌ها را برای آزمایش آفریده است. وی بر این باور است كه معجزات دجال نباید از نوع معجزات واقعی قلمداد شوند. او تأكید می‌كند كه تمام حرف‌وحدیث‌های مربوط به‌معجزات دجال باید در پرتو چنین استدلالی تفسیر شوند (عبدالجبار، ۱۹٦٠: ۱٦ / ۴٣٢).

چنان‌كه انتظار می‌رود، در سنت تصوف تفاسیر باطن‌گراتری دربارۀ ظهور دجال به‌چشم می‌خورند. در واقع روایات پیامبر دو معنا دارند: معنای ظاهری و معنای باطنی. متصوفه معنای باطنی این روایات را مطمح نظر قرار می‌دهند. در حقیقت ظهور دجال به‌معنای ظهور نفس امارۀ بشر است. طبق نظر متصوفه، این نفسْ حقیقت را برای انسان‌ها كاذب وانمود می‌كند. ابن‌عربی عارف شهیر و «ولی» معنوی مسلمان (متوفی ۱٢۴٠ م) دجال، ابن‌صیاد و مسیلمه (پیامبر كاذب) را متعلق به‌این مقوله می‌داند. با این حال فتنه (آزمایش) دجال به‌مراتب سخت‌تر خواهد بود؛ زیرا وی ادعای الوهیت خواهد كرد. وی كارهای خارق‌العاده‌ای انجام خواهد داد، قوانین طبیعت را دگرگون خواهد ساخت و مردگان را زنده خواهد كرد. توصیف پیامبر از روز طولانی دجال به‌این معنا است كه در زمان ظهور وی، ابر ضخیم جهالت در بین بشر حكم‌فرما خواهد بود. در حقیقت روزها[ی ظهور دجال] نسبت به‌روزهای معمولی طولانی‌تر نخواهد بود و طبیعت دگرگون نخواهد شد؛ بلكه ظاهری دیگرگون و متغیر خواهد داشت (ابن‌عربی، ۱۹٧٢: ۴/ ٣٣٧-٣٣٨).

مولانا جلال‌الدین رومی عارف و شاعر مشهور (متوفی ۱٢٧٣ م) از نابینایی تمثیلی دجال بحث می‌كند. به‌نظر وی روایات پیامبر دربارۀ نابینایی (الأعور، یک‌چشم) دجال را نباید به‌صورت ظاهری و تحت‌الفظی در نظر گرفت؛ بلكه باید آن‌ها را به‌طور تمثیلی و استعاری قلمداد كرد. وی اظهار می‌كند: «چه بسا كسی به‌خاطر میل و غضبش كور باشد در حالی كه از چشم‌های معمولی برخوردار است». مولوی یك شخصیت تاریخی را كه ظاهراً در زمان امپراتوری روم می‌زیسته و عامل شكنجۀ مؤمنان مسیحی بوده است، دجال می‌نامد. بر اساس داستانی كه وی در مثنوی نقل می‌كند، شاهی را وزیر حیله‌گری بود، وزیر از شاه خواست تا گوش و دماغ وی را ببرد تا ادعا كند كه وی به‌سبب ایمان نهانی‌اش مجازات شده است و بدین ترتیب اعتماد مسیحیان را جلب كند. بسیاری از مسیحیان از این ریاكار پیروی كردند و معتقد بودند كه وی به‌دلیل ایمانش مجازات شده و نمایندۀ عیسی است. مولوی اظهار می‌كند كه چون این شخص عدۀ كثیری از مردم را فریفت، «دجال كور (اعور) و منفور» است (مولوی، ۱۹٦٦: ۱ / ۱٠۴).


[] مباحث معاصر

در بین محققان مسلمان معاصر مباحث داغی دربارۀ احادیث مربوط به‌دجال صورت گرفته است. لب لباب بحث این است كه آیا دجال واقعیت دارد یا محصول خرافات است؟ اكثر محققان سنتی از قبیل صدیق حسن خان (متوفی ۱٨٨۹ م) بر این باورند كه دجال آن‌گونه كه در روایات پیامبر توصیف شده است، همچون شخص انسانی ظهور خواهد كرد. آنانی كه معتقدند دجال به‌گونه‌ای ماورایی خواهد آمد، كتاب‌های جالب توجهی دربارۀ این موضوع نوشته‌اند. می‌توان این كتاب‌ها را در خیابان‌های قاهره، كراچی، استانبول و ریاض مشاهده كرد. البُطی، محقق مشهور و معاصر اهل سوریه كه نمایندۀ دیدگاه سنت‌گرایی است، اذعان می‌كند: «دربارۀ این موضوع تنها منبعِ اطلاع، روایات پیامبر هستند كه موثق نیز به‌حساب می‌آیند. اگر چنـین روایاتـی نبـود، نمی‌توانسـتیم وجـود دجـال را تصـور كنیـم. هنگامـی كه وی ظهـور كنـد با حـواس جسـمانی قابـل‌درك خواهـد بـود؛ زیرا دیگـر در جهـان ناآشـكار (عالم الغیب) نخواهد بود»[۱۱] (البطی، ۱۹٧۴: ٣۴٢). چنان‌كه قبلاً ذکر شد گروه دیگری براین باورند كه گفتارهای پیامبر بر اساس ادبیات زبان عربی بیان شده‌اند و معانی تمثیلی یا استعاری دارند. در این دسته محققانی از قبیل محمد عبده (متوفی ۱۹٠۵ م) و شاگردش رشیدرضا دجال را نمادی از فریب‌كاری و شر می‌دانند. ظهور دجال نماد فساد و هرج و مرج (آنارشی) و همین‌طور مادی‌گرایی است (رضا، ۱۹۵۴: ٣ / ٣۱٧-٣۱٨؛ الباهی، ۱۹٨٠: ٣/٧٠).

بعضی از این محققان حتی پا را از این هم فراتر گذاشته و تمدن غرب را با دجال یکسان گرفته‌اند. در بین این‌ محققان محمد اسد (متوفی ۱۹۹٢ م) اهل اتریش كه به‌اسلام گرویده، به‌چشم می‌خورد. وی معتقد بود تمدن غربی دجال است؛ زیرا آنانی كه در این تمدن زندگی می‌كنند بُعد معنوی حیات را درنمی‌یابند و فقط جنبۀ مادی را می‌بینند. در نگاه اسد، تكنولوژی‌ای كه مخلوق این تمدن است فراتر از قدرت‌های بشری قرار دارد و كارهای خارق‌العاده‌ای را به‌وجود می‌آورد. به‌دلیل پیشرفت‌های این تكنولوژی، فواصل طولانی كوتاه شده‌اند، سیستم‌های شگفت‌آور آبیاری، باران طبیعی را تحریك می‌كنند، دستگاه‌های پیچیده حفاریامکان حفر زمین را برای استخراج گنج‌های نهان آن میسر می‌سازند و مرده را می‌توان از طریق تكنولوژی پزشكی زنده كرد. بسیاری از اشخاص به‌دلیل این موارد خارق‌العاده، تمدن غرب را صاحب قدرتی خدا‌گونه قلمداد می‌كنند. بنابراین اسد اظهار می‌كند كه تمدن غرب یك دجال است (Asad, ۱۹۵٦: ٣٠۹-٣۱٢). اسد سایر محققان از قبیل مصطفی محمود مصری را - كه ستون آزاد روزنامه می‌نوشت و مجری برنامۀ تلویزیونی بود - تحت تأثیر قرار داد و وی نیز ادعاهای اسد را دربارۀ تمدن غربی تأیید كرد (محمود، ۱۹٨٠: ۱٨-٢۵). آنانی كه به‌معانی ظاهری روایات پای‌بند هستند این محققان را سخت مورد انتقاد قرار داده‌اند. كسانی كه درك و فهم ظاهری و تحت‌الفظی را مورد تأكید قرار می‌دهند، بر آن‌اند كه نمی‌توان گفت دجال یك نماد است؛ زیرا روایات به‌وضوح تأكید می‌كنند كه دجال یك شخص انسانی خواهد بود و حتی توصیفات جسمانی از وی به‌عمل آورده‌اند. حتی بعضی‌ها كسانی را كه می‌گفتند دجال نماد تحریف دین اسلام است، در مظان اتهام قرار داده‌اند (الآلبانی، ۱۹٧۹: ٣ / ۱۹٠-۱۹۱: ۴/۴٧٧؛ الحمید، بی‌تا: ۱٠٧).

تفسیر دیگری دجال را با مردم یهودی مرتبط می‌سازد. رشیدرضا سردمدار این عقیده بود. وی تأكید می‌كرد فتنه‌های (آزمایش‌های) دجال كه در روایات پیامبر توصیف شده‌اند، یک شاه صهیونی (zionist king) و پیروانش را وصف می‌كنند. رشیدرضا براین باور بود كه یهودیان می‌توانند با استفاده از دانش الكتریسیته و شیمی و همین‌طور سایر علوم واقعی همان كارهای خارق‌العاده‌ای را انجام دهند كه دربارۀ دجال پیشگویی شده است (رضا، ۱۹۵۴: ۹ / ۴۴۴ و ۴۵۹). این ارتباط دجال و یهود، به‌دلیل اختلاف اعراب و اسرائیل شتابی چندبرابر گرفته است. محمد غزالی از یك شخص خوش¬قریحه یهودی بحث می‌كند كه ادعای خدایی خواهد كرد و هزاران دجال دیگر پیرو وی خواهند بود. غزالی مبارزۀ بین مسلمانان و این دجال‌های یهودی را با حالتی نمایشی ترسیم می‌كند. طبق نظر وی در این دورۀ هرج و مرج‌(آنارشی) عیسی از آسمان نزول و محمد[ص] را به‌عنوان پیامبر تأیید خواهد كرد و دجال را خواهد كشت و با مسلمانان در مقابل «ارتش سرخ» (ارتش یأجوج و مأجوج) خواهد جنگید و با ایمان به‌خدا آنان را شكست خواهد داد. هرچند در متون اسلامی، در طرح كلی مبارزه بین مسیح و ضدمسیح [دجال]، مسلمانان و مسیحیان حامیان مسیح قلمداد شده‌اند، اما غزالی مسیحیان را نه حامی مسیح بلكه طرفداران دجال معرفی می‌كند (غزالی، ۱۹٨٧: ۱٢۴-۱٢۵ و ٢٢۱).

آثار قابل‌توجهی دربارۀ مبارزه بین دجال و مؤمنان به‌رهبری مسیح در سرزمین‌های فلسطین و اورشلیم به‌چشم می‌خورد. یكی دیگر از نویسندگان مصری ادعا می‌كند كه عدۀ كثیری از یهودیان دجال را یاری خواهند كرد و حتی وی اسامی خاص فیلسوفان و دانشمندان یهودی مثل كارل ماركس و زیگموند فروید را ذكر می‌كند. این دجال‌ها از تبار یهودی خواهند بود اما خداوند را انكار خواهد كرد و به‌مادی‌گرایی روی خواهند آورد. این عقیده را ابراهیم صابری نویسندۀ مسیحی مصری نیز تصدیق كرده است (سعید، ۱۹٨۵: ۵٣ و ۱۴٦؛ صابری، بی‌تا: ٣۹). از طرفی دیگر بن‌عزرای یهودی (ben-azra) كه به‌مسیحیت گرویده، فصل كاملی را به‌دجال اختصاص داده است و ادعا می‌كند كه یهودیان نقش مهمی در ظهور مسیح (messiah) ایفا خواهند كرد و آنان یاران وی خواهند بود نه دجال (Ben-Azra, 1827: 279-300).

بعضی محققان معاصر مشهور كه به‌بحث دجال پرداخته‌اند معتقدند وی موجود انسانی نیست بلكه شیطان (devil) است كه به‌مثابه تجسم شر ظهور خواهد كرد. سایرین بر این باورند كه هرچند وی شیطان نیست اما از یك جنّی (اجنّه مخلوقاتی نامرئی هستند كه وجودشان شبیه انسان‌هاست) به‌منظور اِعمال قدرتش و ایجاد آزمایش‌های سخت برای مؤمنان یاری خواهد جست. بعضی محققان حتی پا را از این هم فراتر می‌گذارد و اذعان می‌كنند كه این جنّ در جزیره‌ای به‌غل و زنجیر بسته شده است و خداوند هر وقت اراده كند وی را بر مردم آشكار خواهد ساخت. البته اختلاف عقاید هم به‌چشم می‌خورد. از طرفی بعضی محققان را نظر بر این است كه دجال جنّی است كه بدون خوردن و آشامیدن می‌تواند زنده بماند؛ با این حال آنان جنّ را طوری توصیف می‌كنند كه شبیه نوعی وسیلۀ حمل و نقل ضروری است، مثل هواپیمای بزرگی كه گسترۀ بالش شصت یارد است (جبر،۱۹٨٢: ٣۴؛ مبارك، ۱۹٨٦: ۵٨؛ الجمل، بی‌تا: ٣۴و۵۱-۵٣).

عوامل متعددی در تطور عقیده به‌دجال در سنت اسلامی دخیل است. چنان‌كه پیش‌تر اشاره شد، تأثیر اهل كتاب یعنی مسیحیان و یهودیان مشهود است. فولكلور (فرهنگ عامیانه) عرب نیز بر تطور این عقیده تأثیرگذار بوده است. در فولكلور، دجال نماد شر و اشخاص بدكار سربازانِ وی قلمداد شده‌اند. جاحظ (متوفی ٨٦٨ م) نویسندۀ ادبی متقدم اظهار می‌كند كه معدن الاعمی الشمیطی شاعر مخالفانش را در جنگ، «سربازان دجال» توصیف می‌كند (الجاحظ، ۱۹٨۵: ۱ / ٣۹٧ و ٣ / ٣۵٦). عاص بن‌عبدربه (متوفی ۹٣٦ م) نقّال مشهور قرن دهم ادعا می‌كند كه واژۀ دجال را در كوفه برای یك شخص كور به‌كار می‌بردند تا وی را تحقیر سازند[۱٢] (ابن‌عبدربه، ۱۹٦٢: ۴/ ٣۹-۴۴). در منابع فولكلور مثل نوشته‌های ابن‌ایاس مورخ (متوفی ۱۵٢٢ م)، بعد از بحث مفصل دربارۀ بزرگی و ظهور دجال در اصفهان، یكی از چشم‌های وی كور توصیف شده است و شگفتا كه مورخ دعا می‌كند تا خداوند سایر چشم‌های وی را نیز نابینا سازد (ابن‌ایاس، بی‌تا: ۱۹۱). حسن حنفی، فیلسوف متجدد مصری، معتقد است دجال تصوری عامیانه (فولكلوری) است[۱٣] (حنفی، ۱۹٨٨: ۴ / ۴٧ و به‌بعد؛ الحدیم، ۱۹٦۱: ۱٠۹).

در فولكلور چشم‌ها خیلی اهمیت دارند. یک‌چشم (اعور) تقریباً نشانۀ شر یا بیدادگری است. برای مثال خدایان متقدم مصری از روی چشمشان قابل تشخیص بودند؛ تعداد چشم‌ها[ی خدا] با توجه به‌احساسات مردم نسبت به‌وی [خدا] كم و زیاد می‌شد. یك نویسندۀ مشهور مصری در قرن نوزدهم در كتابش دربارۀ نشانه‌های روز محشر (last hour) توصیف مفصلی از دجال به‌دست می‌دهد و ادعا می‌كند كه چشم‌های دجال شبیه چشم‌های خدایان مصر است كه اندازه‌های كوچك و بزرگی دارند (الحجازی، بی‌تا، ش ٢٦ / ٢٧۱).

چنان‌كه پیش از این اشاره شد، توصیفات دجال در فرهنگ عامیانۀ عربی هم جنبۀ دینی و هم جنبۀ سیاسی دارد. درك مسلمانان از دجال تحت تأثیر اختلاف اعراب و اسرائیل قرار گرفته و به‌همین دلیل پیوند‌های موجود بین یهودیان و دجال تشدید یافته است. بعضی محققان مهاجرت یهودیان روسی به‌اسرائیل را نشانۀ ظهور وی قلمداد كرده‌اند؛ زیرا چنین پنداشته می‌شود كه یهودیان مهاجر نیروهای دجال هستند كه در محل ظهور وی جمع شده‌اند (عزت، ۱۹۹٠: ش ۴۴). ذكر اسامی مكان‌های خاصی همچون اورشلیم و دروازۀ لده (لود سابق) كه دجال در آنجا ظهور خواهد كرد و كشته خواهد شد، به‌اختلاف اعراب و یهودیان اضافه شده است و این امر از طریق انتساب اهمیت دینی به‌سرزمین‌هایی كه این مردم بر سرِ آن باهم درگیر هستند و از طریق بخشیدن رنگ دینی به‌خودِ این درگیری - یعنی قلمداد كردن آن به‌عنوان بخشی از نبرد نهایی بین مسیح و یارانش و دجال و نیروهایش - صورت گرفته است.

بنابراین هر كدام از توصیفات یا تصورات از دجال پیامدهای سیاسی نیز به‌همراه دارد كه محدود به‌اختلاف اعراب و اسرائیل نیست؛ برای مثال محمد اسد تمدن غرب را با دجال یكی می‌انگارد و در این راستا اختلاف سیاسی بین مسلمانان و غرب را تصور می‌كند. نیروهای نظامی بریتانیا كه سودان را استعمار كرده بودند در طول جنگ بین بریتانیا و این كشور، دجال قلمداد شدند. یك فرقۀ سودانی كه رهبرش به‌مهدی سودانی (یكی از كسانی كه ادعای مهدویت كرد) معروف شد، به‌طور خاص، از نیروهای اشغال‌گر بریتانیایی به‌عنوان دجال‌ها حمایت كرد (Hill, 1970: 158). بنابراین یك مبارزۀ سیاسی یا اختلاف سرزمینی تبدیـل به‌مبـارزه بین خیـر و شـر شـد. به‌همین منـوال، این‌همانـی دجـال با بعضی نیروهـای نظامـی یا اشـخاص خاص سـیاسی مثل اسـتالین، لنین و هیتـلر هم در متون نویسـندگان مشـهور مسـیحی و هم مسـلمان معاصـر به‌چشـم می‌خـورد (درباره جزئیات ضدمسیح در مسیحیت معاصر بنگرید به: (McGinn, 2000: 250-280). كمونیسم، بی‌دینی و مادی‌گرایی با دجال یكی گرفته شده‌اند. این مكتب‌های سیاسی و حامیان آن‌ها با شر همسان دانسته شده و مورد مخالفت قرار گرفته‌اند. بعضی نویسندگان اظهار كرده‌اند كه چنین دجال‌هایی را تنها می‌توان از طریق قدرت اتّحاد مسلمانان و مسیحیان شكست داد.

همان‌طور كه از منابع و روایات مذكور برمی‌آید، علی‌رغم این واقعیت كه متن مقدس [قرآن] به‌طور گسترده به‌معاد و روزهای پایانی جهان اشاره كرده، در آن ذكری از دجال به‌میان نیامده است. با این حال تعدادی اشارات در قرآن به‌چشم می‌خورند كه به‌نظر بعضی محققان معاصر و حتی سده‌های میانه، به‌دجال اشاره دارند. بی‌گمان دجال در چارچوب حدیث به‌طور مبسوطی ذكر شده است و وجود هستی‌شناسانه دارد. مسئلۀ مورد بحث در اینجا نه وجود دجال بلکه ارتباط این احادیث با پیامبر اسلام است. بی‌هیچ شكی، در احادیث، نكات مشتركی در مورد ویژگی‌های دجال به‌چشم می‌خورند؛ با وجود این، روایات متضاد كثیری قابل رؤیت‌اند. می‌توان چنین استدلال كرد كه راویان به‌جای این‌که خودِ احادیث پیامبر را ذكر كنند، تفاسیر خودشان را از گفته‌های وی نقل كرده‌اند و این علت تناقضات است. بنابراین پذیرفتن تمام روایات غیرممكن است.

از نقطه نظر تاریخی تقریباً تمام روایات مربوط به‌موضوع، به‌صورت ظاهری و تحت‌الفظی قلمداد شده‌اند. امكان این‌که پیامبر به‌گونه‌ای تمثیلی سخن گفته باشد، ناچیز انگاشته شده یا مورد غفلت قرار گرفته است؛ هرچند تاریخ اسلام نشان می‌دهد كه پیامبر به‌طور تمثیلی یا نمادین تعلیم داده است. بعضی علمای سده‌های میانه مثل تفتازانی راه را برای تفسیر نمادین یا استعاری از احادیث پیامبر هموار كرده‌اند. وانگهی بعضی محققان را نظر بر این است كه متون را صرفاً به‌صورت ظاهری و تحت‌الفظی تفسیر كنند.

هرچند اعتقاد به‌ظهور دجال بخشی از عقاید مسلمانان به‌ویژه در منابع متقدم كلام اسلامی به‌حساب می‌آید ولی بخش مهمی از ایمان آنان محسوب نمی‌شود. این امر به‌این دلیل است كه روایات مربوط به‌دجال، به‌منظور تشكیل یك اصل به‌قدر كافی واضح نیستند. دانشمندان مختلف، بسیاری از این روایات را به‌انحای مختلف تفسیر كرده‌اند. دجال به‌نظر بعضی‌ها شر و در نگاه دیگران بشری است با قدرت فراطبیعی، و طبق عقیده برخی، وی جنبش یا رژیم كفر است.


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- در این بررسی واژه‌های دجال و ضدمسیح به‌جای هم به‌كار رفته‌اند.
[٢]- از روایات و احادیث چنین بر می‌آید که پیامبر هم به مسیح و هم به ضدمسیح اشاره كرده است. شخص مسیح زیباست و در مقابل ضدمسیح زشت است
(Tabir al-Ru’ya Bukhari, no, 33)
.
[٣]- كلا انّ الأنسان لیطغی.
[۴]- نورسی بر این باور است که دو ضدمسیح وجود دارد: یکی کسی است که در جهان اسلام ظهور و سعی خواهد کرد تا تعالیم محمد را تحریف کند، دیگری که قدرتمندتر هم هست، در جهان مسیحیت ظهور و سعی خواهد کرد تا تعالیم عیسی را تحریف کند. در واقع پیامبر اسلام در روایات مختلف به‌هر دوی اینها اشاره كرده است. بنابراین ضدمسیح ضدمحمد نیز است.
[۵]- وَ قَضَینا اِلی بنی‌اِسرائیلَ فِی الكتاب لِتُفسِدَنَّ فِی الاَرضِ مَرّّتین وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوّاً كَبیراً.
[٦]- العسقلانی احمد بن‌علی بن‌حجر (متوفی ٨۵٢ م) داستانی را نقل می‌کند که طبق آن عاص بن‌وائل، مخالف سرسخت محمد، پیامبر اسلام، هنگام وفات پسرش قاسم به‌وی ابتر (مقطوع‌النسل) گفته است یعنی محمد بدون وارث است. خداوند محمد را با آیات مذکور از طریق جبرئیل دلداری می‌دهد (کوثر: ۱-٣). به‌محمد کوثر (فراوانی) وعده داده شده است در حالی که دشمنش ابتر واقعی است.
[٧]- ارجاعات حدیث بر اساس نمایۀ فهرست الفبایی ونسنسکی است: A. j. Wensinck’s Concordance Et Indices De La Tradition Muslamane
[٨]- الملاحم و الفتن کتابی است شامل مجموعه‌ای از روایات و احادیث دربارۀ آشوب‌ها و فتنه‌های آخرالزمان که اخیراً صادق حسن‌زاده آن را با عنوان پیشامدها و نشانه‌های آخرالزمان (ترجمۀ الملاحم و الفتن) ترجمه و در سال ۱٣٨۵ در سلسله انتشارات قائم آل‌محمد منتشر كرده است. متأسفانه نویسندۀ مقاله هنگام ارجاع به‌این کتاب مشخصات کامل آن را ذکر نکرده و فقط به‌اسم کتاب و شمارۀ حدیث یا روایت مورد نظر اکتفا کرده است. مترجم
[۹]- نام دجال نزد افراد و جوامع دینی پیوسته مطرح بوده است. دجال لقب دغل‌بازی است كه نزد یهودیان «آرمیلوس» و نزد مسلمانان ظاهراً «صائد بن‌صید» نامیده می‌شود. مترجم
[۱٠]- تریتون تأثیر مسیحیت بر فهم مسلمانان از دجال را کانون توجه خود قرار می‌دهد. سویتمن تشابهات بین فهم اسلامی از دجال و برداشت مسیحیت از ضدمسیح را بررسی می‌کند بی‌آن‌که تشابهات را دال بر تأثیر یا تأثر یکی از این ادیان بداند (Triton, 1930; Sweetman, 1947: 213-14).
[۱۱]- درباره عقاید سنت‌گرایانه بعضی محققان معاصر بنگرید به‌این منابع: الجسر، بی‌تا: ٧-٨٦؛ صدیق، ۱۹٨۴: ۱۱٨؛ الجزیری، ۱۹٨۵: ٢٦٢، برای منابع بیشتر مراجعه شود به:
Saritopark, 1992: 116-117
.
[۱٢]- درباره نمونه‌های مشابه در فرهنگ عامیانه عرب رجوع شود به: الأصبهانی، ۱۹٧٢: ۱٨۵؛ عبدالمالک، ۱۹٨٠: ۱۱٧.
[۱٣]- نویسنده از دكتر حسن حنفی استاد دانشگاه فلسفه در دانشگاه قاهره به‌خاطر این منبع كمال قدردانی و سپاس‌گزاری را دارد.



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

زکی ساریتوپرک، افسانه دجّال (ضدمسیح): شخصیت‌بخشی به‌نیروی شر در سنت اسلامی، ترجمۀ محسن شرفایی مرغكی و ولی عبدی، هفت آسمان، فصلنامه تخصصی ادیان و مذاهب، شماره پنجاهم، تابستان ۱٣۹٠؛ برگرفته از:
Zeki Saritoprak (2003), “The Legend of al-Dajjal (Antichrist): The Personification of Evil in the Islamic Tradition”, The Muslim World, No. 2, vol. 93.