جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۱ آبان ۲۸, یکشنبه

نظام بهره‌برداری از زمین در افغانستان

از: محمّداکرم عثمان

ویژه‌ی افغانستان

نظام بهره‌برداری از زمین در افغانستان

بحثی در زمینۀ جامعه‌شناسی تاریخی

فهرست مندرجات



مردم ساکن در افغانستان کنونی یکی از قدیمی‌ترین مردمان آسیای مرکزی و جنوب غربی است که از چند هزار سال به‌این طرف در واحدهای مختلف سیاسی-جغرافیایی با هندی‌ها، ایرانی‌ها و باشندگان ماوراء النهر و دیگران همزیستی داشته است.

قلمرویی که این اقوام و ملل در آن زیسته‌اند همواره تحت تأثیر حرکات تاریخی و دستخوش افت‌وخیزهای فراوان گردیده و قدرت سیاسی از دستی به‌دستی، از عشیره‌ای به‌عشیره‌ای و از قومی به‌قومی رسیده است. از همین جا نه یگانه بل مهم‌ترین عامل تکوین و تأسیس دولت‌های این منطقه، عنصرِ اِعمال زور و تهاجم بوده است. از جانب دیگر هرگز مجالی ارادی و دموکراتیک فراهم نشده تا اقوام هم‌تبار و هم‌ریشه، واحدهای دلخواه جغرافیایی‌شان را برپا کنند.

همین که پای استعمار به‌این مناطق کشیده شد این ناهمگونی‌ها مضاعف گردید و ملل یادشده در برابر مرزهای تصنعی و نامنطبق با موازین حقوق بین‌المللی تن در دادند که عمدتاً دو ابرقدرت قرن نوزدهم (بریتانیا و روسیه) بعد از چانه‌زدن‌های فراوان و تعیین حوزه‌های نفوذ و در نظرگیری منافع حیاتی‌شان، آن‌ها را با عقد قراردادهای دوجانبه و چندین‌جانبه رسمیت داده بودند. بالطبع، خود آن قراردادها نیز با توجه به‌پایه‌های بی‌اعتبارشان در مواردی فاقد اعتبار حقوقی اند.

بنابراین، غالب کشورهای منطقه از اجزای مورد نزاع و اختلاف یکدیگر تشکیل شده‌اند و همین که سایه سر قدرتمند داخلی و خارجی را دور دیده‌اند با ارایه قباله‌های کهنه و نو به‌جان هم افتاده‌اند و بحران‌های منطقه‌ای را دامن زده‌اند. بحران‌های سیاسی، اختلافات مرزی، جنگ‌های منطقه‌ای در ذات و بافت تاریخ تشکل این دولت‌ها نهفته است.

مطالعه وضعیت سیاسی - اقتصادی و اجتماعی افغانستان وقتی میسر است که ما در رابطه با ملل منطقه، به‌خصوص ایرانی‌ها و مردم آسیای میانه، محیط تاریخی و تاریخ اجتماعی این سرزمین را بدانیم و در پی شناخت تاب‌ها و بازتاب‌های ناشی از کشاکش‌ها، دخالت‌ها، ترسالی‌ها، خشکسالی، قحطی‌ها، کوچ‌ها و هجرت‌های بزرگی برآییم که اسباب تشکیل مرزهای موجود این کشور را فراهم کرده‌اند.

گفتنی است که مراد نگارنده از این پیش درآمد فشرده، ارایه تصویری کلی از سرزمینی است که به‌هیچ روی نمی‌توان صورت‌بندی تکامل اجتماعی آن را جدا از جامعه‌شناسی تاریخی ملل مجاور به‌بررسی گرفت و تاریخیت آن را به‌اثبات رسانید. بنابراین، نخست به‌ریشه‌های موضوع می‌پردازیم و بعد از آن در گستره یک فلات پهناور شامل ایران، افغانستان و آسیای میانه نظام‌های زمینداری را در سده‌های میانه می‌سنجیم.

نکته دیگر این‌که در افغانستان نمی‌توان از نظام یکدست تولیدی سخن راند. چنان‌که در بالا اشاره کردیم نه تنها روند شکل‌گیری جغرافیای سیاسی کشورهای منطقه ما معروض با عوامل ناهنجار غیرطبیعی بوده است بلکه اجزای ساختاری جامعه افغانی نیز به‌شدت از چنان عوامل نابابی تأثیر پذیرفته‌اند و موجودیت جزایر پراکنده‌ای از اقوام، مذاهب، فرهنگ‌ها، زبان‌ها و شیوه‌های متفاوت تولیدی را می‌رسانند. ولی به‌عنوان یک قاعده کلی می‌توان اذعان کرد که زمین و آب، مهم‌ترین منابع تولیدات کشاورزی به‌شمار می‌روند و می‌توان ادعا کرد که ما هنوز جامعه‌ای زمین بسته هستیم و زمین بستگی به‌درجات متفاوت بر روابط معاشی ما اثر می‌گذارد. مهم‌ترین تناقض تاریخ کشور ما را دو بیکرانگی تشکیل می‌دهند یکی وفور دشت‌ها و اراضی بیابانی و نیمه بیابانی و دیگری قلتِ ناکرانمند آب. این پرادوکس، تاریخ اجتماعی و سیاسی ما را نیز دچار محدودیت کرده و براقلیم ذهن مردم ما تأثیری ژرف گذاشته است.

در منطقه ما هر کشوری به‌مقتضای اوضاع و احوالش به‌حل و رفع این تناقص اقدام کرده و تجاربی از گونه شورش‌ها، سرکوب‌ها و انقلابات اجتماعی را پشت‌سر گذاشته است. برای نمونه، در تاریخ معاصر ایران انقلاب مشروطه، اصلاحات ارضی محمدرضا شاه پهلوی و انقلاب سال ١٣۵٧ هجری شمسی تا حدودی بازتاب‌های مناسباتی بوده‌اند که از همان سرچشمه‌ها آب می‌خورند و هنوز هم استقرار حاکمیت موجود در ایران را عسرت دهقانان کم‌زمین و بی‌زمین و محرومیت روستاییان آواره‌ای تهیه می‌کند که حاشیه‌نشین شهرها هستند. افغانستان نیز که دو رفورم ارضی ناکام را پشت‌سر گذاشته است چنان در غرقاب معضل زمین و آب و پیشرفت اجتماعی دست و پا می‌زند که بود و نبودش را به‌خاطر نیم‌نان و نیم‌نفس در گرو گذاشته است. کشورهای آسیای میانه از سکوی جوامع فلاحتی با جستی بی‌هنگام و غیرطبیعی به‌سوی سوسیالیسیم پریدند و دو شکل مالکیت دولتی و نیمه دولتی «کلخوز» «سلخوز» را تجربه کردند و بعد از انهدام دولت اتحاد شوروی، بار دیگر در پله‌های نخستین سده حاضر قرار گرفتند و شاید بزرگ‌ترین بازنده تاریخ صد سال اخیر همان‌ها باشند که از نو به‌اصلاح غلط خوانی‌های تاریخ‌شان نشسته‌اند.

بدین‌گونه طرح مساله زمین و آب و حاکمیت‌های ناشی از آن از دیرباز با اصطلاحات و مقولاتی چون نظام ارباب رعیتی، نظام خان خانی، نظام ملوک‌الطوایفی و نظام فیودالی قالب شده است که شاید بحث‌انگیز‌ترین مضمون جامعه‌شناسی زمان ما در محدوده منطقه باشد.

اَشکال مالکیت زمین در افغانستان از قدیم‌الایام تا پایان دهه ٧٠ عمدتاً از این قرار بوده است: اراضی دولتی، اراضی سلطانی، اراضی خصوصی، اراضی وقفی اراضی مشترک جماعات گله‌دار و روستایی. از لحاظ بهره‌برداری و تولید کشاورزی، املاک خصوصی در درجه اول اهمیت قرار دارد و در درجات دوم و سوم اراضی سلطانی و دولتی قرار می‌گیرند.


[] اراضی دولتی

هرچند آمار دقیقی از مساحت اراضی دولتی را در اختیار نداریم ولی تا پیش از کودتای ماه ثور (اردیبهشت ١٣۵٧) حدود دو میلیون جریب، معادل چهارصد هزار هکتار زمین دولتی زرع می‌شد. بخشی از این زمین‌ها در مناطق «ننگرهار» «ارغنداب» و «وادی هیرمند» به‌شکل مزارع دولتی قابل استفاده بود و بخش دیگر به‌شکل اجاره و سهمیه کاری در اختیار دهقانان قرار می‌گرفت.


[] اراضی سلطانی (صوافی)

این طرز مالکیت از بدو سلطه امویان در کشورهای اسلامی تا ادوار بعدی رواج داشت و در زمان تمرکز قدرت در دست غزنویان بیشتر باب شد. سلطان محمود املاکِ ملاکان بزرگِ سرزمین‌های مفتوحه را مصادره می‌کرد و بر املاک شخصی خود می‌افزود. این روش در دوره سلجوقیان نیز دنبال شد و در عهد مغول گسترش یافت. سلاطین و فاتحان بعدی تا نیمه قرن بیستم همواره خود را وارث املاک وسیع سلطانی می‌دانستند.

اراضی سلطانی معمولاً از بهترین زمین‌های آبی و حاصلخیز در حومه شهرها بود و بخش عمده آن را باغ‌های مثمر تشکیل می‌داد. بهره‌برداری از زمین‌های سلطانی معمولاً توسط ملاکان و کارگزاران دولت در مرکز و ولایات از طریق استعمار دهقانانِ وابسته به‌ملاکان بزرگ، براساس مزارعه یا کار مجانی، به‌شکل بیگاری صورت می‌گرفت.

شاه امان‌الله در دهه سوم قرن بیستم اراضی سلطانی را در بدل قیمت ناچیزی به‌دهقانان واگذار کرد ولی از آن‌جا که حق تقدم از آن کسانی بود که بهای آن را نقداً می‌پرداختند بخش بزرگ آن اراضی به‌ملاکان تعلق گرفت که قیمت آن را نقداً پرداخته بودند.


[] اراضی وقفی

در افغانستان اراضی وقفی خیلی کم است. براساس فقه اسلامی هر کس می‌تواند به‌موجب وصیتنامه‌ای هرچیز، به‌خصوص عقار (اموال غیرمنقول) خود را به‌نفع مؤسسات مذهبی یا خیریه (مساجد، مراقد اولیا، بیمارستان‌ها و مراکز متبرکه) وقف کند. نقش تاریخی موقوفات همواره این بوده که منبع درآمد روحانیون را فراهم کند. شاه امان‌الله اراضی موقوفه را در اختیار کشاورزان قرار داد ولی در حکومت‌های بعد از او، آن زمین‌ها کماکان منابع ارتزاق روحانیان را تشکیل می‌داد.


[] اراضی مشترک گله‌داران و جماعات روستایی

این اراضی، قلمرو کوچ صحرانوردان، چادرنشینان و گله‌داران روستایی است که نظر به‌گذشته بسیار محدود شده و ساحه آن‌ها سی و هشت میلیون هکتار زمین قلمداد می‌شود. از نظر اسلامی تمام اراضی لامالک اعم از صالح‌الزراعت یا بایر، علفچر و کوهسار و تمام منابع آب‌ها و کوه‌های داخل مملکت که افراد و اشخاص اسناد مالکیت آن را نداشته باشند ملک دولت شناخته می‌شود و فقط رییس دولت می‌تواند به‌کسی هبه کند و یا در بدل خدماتِ ملکی و نظامی افراد معین، به‌طور اقطاعِ تملیک، یا اقطاع الاستغلال از ملکیت دولت مفروض نماید. معهذا دامداران کوچی و روستاییان کشور سنتاً این حق را داشته‌اند که از املاک کوهپایه‌ها، دره‌ها، دشت‌ها و علفچرها در حومه شهرها برای تعلیف احشام خود استفاده کنند و تنها مالیات حواشی به‌دولت بپردازند.

در سال ١٩۴٣ فرمانی به‌امضای محمّدظاهر شاه صادر شد که تمام کوه‌ها، چراگاه‌ها و منابع عمومی آب مطابق شریعت اسلامی ملکیت دولت و مربوط به‌شاه است و هیچکس حق مالکیت بر آن‌ها را ندارد.


[] اراضی شخصی (خصوصی)

این شکل اراضی، عمده‌ترین بخش زمین‌های زراعتی را در کشور احتوا می‌کند و درآمد عمده داخلی نیز از طریق بهره‌برداری از مالکیت‌های زراعی خصوصی که در افغانستان معروف به‌اراضی مالکی است تدارک می‌گردد. مجموع اراضی خصوصی بنابرآخرین آمار رسمی وزارت زراعت افغانستان ۴۵٠٠٠٠٠ هکتار است. اراضی ملکی خصوصی را به‌اعتبار کمیت و مساحت‌شان چنین تصنیف کرده‌اند: اراضی مالکان بزرگ، اراضی مالکان متوسط، اراضی مالکان کوچک (خرده پا) و اراضی دهقانی.


[] چگونگی روابط ارباب رعیتی

ملاکان بزرگ در حالی که تعدادشان از ٣ تا ۴ درصد از مجموع خانوارهای زارع در افغانستان تجاوز نمی‌کرد بیش از ٧٠ درصد زمین‌های آبی را در تصرف داشتند. آن‌ها زمین‌هایشان را به‌واسطه مباشران و ناظران محلی به‌طور مزارعه یعنی اجاره و سهم کاری، به‌دهقانان بی‌زمین و کم‌زمین می‌دادند.

شکل عمده مزارعه، سهم داشتن در محصول زمین بود و این نشانه‌ای از پسمانی اقتصادی و عدم شفافیت مناسبات پولی در کشور است. ولی در دهه‌های اخیر (دهه‌های ٦٠ و ٧٠) نظر به‌رشد بورژوازی اجاره زمین به‌آسانی پول رایج گردید.

اگر زمین، آب، تخم بذری، حیوانات کار و ابزار تولید از ارباب می‌بود و مالیه را ارباب می‌پرداخت، سهم دهقان در بدل نیروی کارش یک چهارم و گاهی یک پنجم بود و چهارپنجم محصول به‌مالک زمین تعلق می‌گرفت. هرگاه دهقان، صاحب ابزارکار و حیوانات و تخم بذری می‌بود، آن گاه ثلث یا نصف محصول زمین را زارع تصاحب می‌کرد، اما در صورت بهره گرفتن از مناصفه محصول، مکلف بود تا مناصفه مالیات ارضی را نیز بپردازد. در استان‌های غربی کشور «ثلث» و «مناصفه‌کاری» مروّج بود و دهقان مزارعه گر نظر به‌رواج محل ثلث یا نصف محصول را مستحق می‌شد.

کار بیگاری همه‌جا بر عهده دهقان بود و سقط‌خواران، دکانداران زمیندار و زمینداران مرفه، هنگام احتیاج به‌کشاورزان کم بغل (بی‌بضاعت) پول با سود بسیار بالا قرض می‌دادند که به‌عسرت هرچه بیشتر دهقانان می‌انجامید.

در بخش مالداری یا دامداری، دامداران بزرگ که هریک اضافه از هزار گوسفند داشتند اموری چون شبانی، چیدن و رشتن پشم گوسفند، دوشیدن و تهیه لبنیات را برخانواده‌های دهقانان و شبانان تحمیل می‌کردند.


[] خوش‌نشینان یا اهالی غیر زارع

در روستاهای افغانستان افزون برملاکین و کشاورزان عده‌ای به‌نام «خوش نشین‌ها» بخش کوچکی از باشنده‌های روستاها را تشکیل می‌دادند. این‌ها متشکل از آهنگران، نجّاران، کوزه گران، بوریابافان و سرتراشان بودند. درضمن حدود ۴٠ هزار کارگر ساختمانی، ١١۴ هزار روشنفکر و روحانی، ساکنان خوش‌نشین روستاها را تشکیل می‌دادند. [۱]

تا این‌جا شکل‌هایی از مناسبات ارضی و شیوه‌های بهره‌برداری از زمین در افغانستان را بیان کردیم که تفاوت چندانی با سیماهای مالکیت ارضی در دو کشور ایران و پاکستان ندارند. اما در بخش‌هایی از جنوب و جنوب شرق افغانستان قبایلی وجود دارند که کماکان با مالکیت جمعی بر زمین و آب و مراتع و جنگل‌ها امرار معاش می‌کنند و یادآور «شیوه تولید آسیایی» هستند که در آثار مارکس، انگلس و دیگران بازتاب یافته است. نگارنده می‌پندارد که بسط و تفصیل مختصات این طرز تولید حایز اهمیت فراوان است و پژوهشگران را که به‌دنبالِ کشف و بازیافت نمونه‌هایی از قدیم‌ترین وجه تولید مشرق زمینی هستند مدد می‌رساند. لازم می‌افتد که نخست به‌این نمونه‌ها بپردازیم و بعد از آن جایگاه مشخص آن را در چارچوب صورت بندهای تاریخی معین کنیم.

دکتر کبیر رنجبر رساله محققانه‌ای پیرامون «شیوه تولید آسیایی و امکان موجودیت آن در قبایل پشتون و نورستان» دارد که از جهات زیادی ما را در توضیح مطلب یاری می‌رساند. او با استفاده از دایرة‌المعارف بزرگ شوروی (جلد اول، مسکو ١٩٧٠)، دایرة المعارف بزرگ شوروی (جلد ٢۴، کتاب اول، مسکو ١٩٧٩) و فرهنگ اقتصاد سیاسی (مسکو ١٩٧٢) آورده است که: با مطالعه دقیق مناسبات تولیدی و زندگی اقتصادی اجتماعی قبایل پشتون می‌توان گفت که تا تهاجم مغول‌ها بر افغانستان و هند مالکیت اجتماعی کمونی و یا «خیلی» - قبیلوی بر عمده‌ترین وسایل تولید (زمین و آب) قطب عمده را در مجموع مناسبات تولیدی تشکیل می‌داد ولی بعد از نفوذ مناسبات فیودالی و رشد تفاوت‌های اجتماعی تا اوایل قرن بیستم اکثریت قبایل پشتون به‌طبقات آشتی‌ناپذیر جامعه فیودالی مبدل گردیدند و از اواسط قرن ١٩ در میان آن‌ها نطفه‌های سرمایه‌داری پدید آمد. مالکیت دولتی بر زمین جنبه حقوقی داشت و در عمل، با رشد پروسه فروپاشی مناسبات جامعه اولیه قبیلوی، اراضی زراعتی هرچه بیشتر مربوط به‌مالکین خصوصی گردید. در عین حال، امیران مطلق‌العنان افغانستان می‌توانستند اراضی هرکسی را که مایل بودند غصب کنند و به‌دیگری بدهند.

مالکیت دولتی بر تمام افغانستان نتیجه حاکمیت «کمون حاکم» و یا «خیل» (قبیله) بر کمون‌های دیگر بود. مالیه دولتی که از طریق مأمورین محل و سران «خیل‌ها» و قبایل جمع‌آوری می‌شد در واقعیت با بهره فیودلی و یا «رنت فیودالی» تطبیق می‌کرد. به‌عبارت دیگر، رؤسای کمون‌های حاکم در عین حال رؤسای دولت نیز بودند و مالیه جنسی بر زمین که در آن زمان ٢۵ درصد ارزش کل محصول را تشکیل می‌داد در واقع بهره فیودالی یا مالیه به‌سود خزانه دولت پنداشته می‌شد. [٢]


[] زندگی و شیوۀ تولید کشاورزی قبایل نورستان

نورستانی‌ها در دره‌های شمال شرقی سلسله کوه‌های هندوکش در مساحتی حدود ٩ هزار کیلومترمربع زندگی می‌کنند. نورستان پوشیده از جنگل‌های انبوه و دره‌های عمیق است و به‌همین سبب ارتباط وسیعی بین قبایل آن‌جا برقرار نیست و همین امر موجب شده که اتحادی در سطح یک «قومیت واحد» بین آن‌ها پدید نیاید.

قبل از تصرف نورستان توسط نیروهای عبدالرحمن خان در اواخر قرن نوزدهم که منجر به‌ترویج آیین اسلام در آن سامان گردید مسلمانان گرد و نواح، آن‌ها را به‌دو قبیله عمده، «کافران سفید» و «کافران سیاه» تقسیم می‌کردند و چنین تمایزی برمبنای پوشاک‌شان صورت گرفته بود.

نورستانی‌ها مردمانی خوش‌اندام، زردمو و چشم آبی اند و همین قراین موجب شده که شماری ازمحققان نورستانی‌ها را از بقایای سپاه اسکندر مقدونی بدانند که از راه نورستان بر هند لشکر کشیده بود.[٣] جورج مورگنستیرن معتقد است که همه زبان‌های نورستان زبان‌های آریایی اند و یکی از شش زبان آن‌ها دهمیلی (Dahmili) زبانی هندی و نه زبانی ایرانی بلکه اولین زبان آریایی است. [۴] تا زمان یورش لشکریان امیر عبدالرحمن خان در «کافرستان»، مالکیت کمون‌های زراعتی برقرار بود. بر بنای همین مالکیت اجتماعی کمون‌های زراعی بر عمده‌ترین وسیله تولید (زمین)، می‌توان ادعا کرد که دو بنای بالنسبه پیشرفته (قبیلوی - پدرسالاری) پی‌ریزی شد و قرن‌ها دوام آورد.[۵] دکتر رنجبر نتیجه می‌گیرد که پروسه گذار از جوامع بدون طبقات به‌طبقاتی، از طرق مختلفی صورت گرفته که نمی‌توان همه را با روندی یگانه قالب کرد و به‌بررسی گرفت.

شماری از جوامع بشری، از جمله اسلاوها در اروپا و قبایل پشتون در آسیا بدون عبور از مرحله بردگی، وارد فیودالیسم شده‌اند. بنا برآن گذر از کمون اولیه به‌فیودالیسم، بدون گذر از فرماسیون بردگی، در برخی از نواحی جهان نباید شیوه تولید جداگانه‌ای تلقی شود. شناخت عمیق‌تر ما از نورستان، بدون شبهه، زوایای تاریک آن مرحله گذار یا حد فاصل از جوامع بی‌طبقات را به‌طبقاتی روشن می‌کند. پس ما اگر نورستان را آزمایشگاه مطالعات آنتروپولوژیک، اتنولوژیک و سیولوژیک آریانای باستان بدانیم بی‌مورد نخواهد بود.[٦]


[] نتیجه‌گیری

شایان ذکر است که نمادی از جامعه‌شناسان، نظام زمینداری حاکم بر افغانستان را تحت تأثیر مشابهت‌های صوری و یا گرایش‌های ایدیولوژیک بافیودالیسم سده‌های میانه در اروپا یکی دانسته‌اند.

هم‌چنین اکثر محققان اتحاد شوروی سابق به‌تبعیت از سیاست رسمی کوشیده‌اند تاریخ تکامل جوامع را در آیینه همان پنج دوره مارکسیستی تحول تاریخ بینند و عده‌ای را ترغیب نمایند تا با استفاده از خلط مبحث مفاهیم به‌ظاهر مشابه در دو شکل نظام زمینداری را با هم اقتباس نمایند و به‌نتایج غلط برسند. آن عده که نظریات مارکس را در این باب صحت قرار داده‌اند بی‌گمان، بی‌گدار به‌آب زده‌اند. چه مارکس و انگلس در آثار معتبری چون کاپیتال، گروندرسیه (نقد اقتصاد سیاسی)، آنتی دورینگ و غیره، فرماسیون «شیوه تولید آسیایی» را برای تبیین نظام زمینداری خاور زمین مرجح دانسته‌اند.

مارکس باورمند است که مناسبات اجتماعی هند، به‌رغم تنوعی که در تصویر سیاسی این سرزمین از قدیم‌ترین اعصار تا دهه اول قرن ١٩ موجود بود، تغییر نکرده و کسانی را که نظام زمینداری هند را فیودالیسم می‌دانستند «حمار» گفته است و این موضع را در شرایطی اختیار کرده که در پژوهش‌هایش به‌وجود انواع مالکیت خصوصی بر زمین پی برده بود. او در ابراز این نظر از کتاب «A. Aryan Village» (روستای آریایی) نوشتۀ «J. B. Phear» الهام گرفته که شرح مفصلش در کتاب دیگری به‌نام دفترهای مردم‌شناسی کارل مارکس تألیف کرد در آمده است.[٧] همین‌طور در رابطه با ساخت اقتصادی - اجتماعی افغانستان، ایران و آسیای میانه نظر غالب دانشمندان این است که نظام مسلط زمینداری در فلات ایران با فیودالیسم نمی‌خواند. احمد اشرف دانشمند ایرانی در این باره معتقد است که سلسله مراتب فیودالی در میان نبود و دهقانان به‌جای این که به‌وسیله بزرگان با دستگاه حکومت مرکزی و شخص شاه در تماس باشـند سـر راسـت زیر فرمان وی بودند. بدین‌ترتیب، وجود قراردادهای فیودالی روابط فیودالی و سلسـله مراتب فیودالی در این دوره مورد تردید فراوان اسـت.[٨]

موریس گودلیه دانشمند فرانسوی در این باب آورده است که اختلاف اساسی بین نظام زمیندار آسیایی و فیودالیسم غربی از این قرار است: در شیوه زمینداری شرقی علی‌العموم دولت همچون نماینده تمام اجتماعات، مالک زمین است و استثمار کشاورزان به‌طور جمعی صورت می‌گیرد و وابستگی فرد به‌کارگزار دولتی غیر مستقیم بوده و از بستگی اجتماعی فرد به‌دولت عبور می‌کند که کارگزاران نماینده آن می‌باشند. برعکس در سیستم فیودالی، کشاورزان به‌طور انفرادی با ارباب که مالک زمین‌هایشان است مستقیماً بستگی دارند و سازمان اجتماعی کشاورزی نیز کمتر به‌صورت گروه همخوان دیده می‌شود.[۹]

پروفیسور وارگا که از طرفداران جدی شیوه تولید آسیایی بود و آثار انتقادی زیادی در رد نظریه پنج پله‌ای تحول تاریخ نوشته است، در این باب چنین آورده است: منظور مارکس از عنوان شیوه تولید آسیایی بافت خاصی است که اساس آن را باید جداگانه در ساخته‌های دیگر (پادشاهی متمرکز، بیگاری، بهره مالکانه و غیره پیگیری کرد. آنچه مارکس و انگلس را بیشتر به‌این عنوان‌ها جلب می‌کرد این بود که با این عنوان یک پروسه ظهور دولت و استثمار طبقاتی پس از جامعه اشتراکی اولیه نشان داده می‌شود. در حدی که مارکس و انگلس این پروسه را با تحقق کارهای بزرگ از جمله سدسازی، حفر نهرها و احداث شبکه‌های عظیم آبیاری مرتبط می‌کند، این پروسه مختص بعضی از جوامع آسیایی می‌شود و کلید استبداد شرقی را به‌دست می‌دهد.[۱٠]

اسناد و شواهد بالا می‌رسانند که سیستم بهره‌برداری از زمین در افغانستان با فیودالیسم تفاوت ماهوی دارد، چه فیودالیسم در مغرب زمین از پتانسیل و ظرفیت کافی برای تحول به‌سرمایه‌داری برخوردار بود در صورتی که نظام زمینداری در افغانستان، نظامی کندپو و در مواردی سترون است و شباهت ظاهری یا همانندی‌های صوری با فیودالیسم اروپایی به‌هیچ صورت همگونی سرشتی آن دو را به‌اثبات نمی‌رساند.[۱۱]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: این سری مقالات زیر عنوان «ویژه افغانستان»، با همکاری ولی پرخاش احمدی، در ایران‌نامه، سال بیست و دوّم، شماره‌های ۱-۲، بهار و تابستان ۱۳۸۴ به‌چاپ رسیده و توسط مهدیزاده کابلی برای دانش‌نامه‌ی آريانا ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- نگارنده در صفحات ٣، ۴ و ۵ این نوشتار از کتاب ارزشمند محمّداعظم سیستانی تحت عنوان مناسبات ارضی و شیوه‌های برخورد به‌مسأله زمین و آب در افغانستان سال‌های ٧٠ و ٨٠ قرن بیستم (کابل، آکادیمی علوم جمهوری افغانستان، ١٣٦٧) وسیعاً بهره برده است.
[٢]- دکتر کبیر رنجبر، «بحثی پیرامون شیوه تولید آسیایی و امکان موجودیت آن در قبایل پشتون و نورستان» (کابل، آکادیمی علوم جمهوری افغانستان، ١٣٦٢)، صص ٢۴-٢٢.
[٣]- همان، ص ٢٩. همچنان ن. ک. به:
Mountstuart Elphinstone, An Account of the Kingdom of Caubul (London,1815; reprint ed. Karachi: Oxford Univ. Press,1972).

[۴]- همان، ص ٣۵. همچنان ن. ک. به:
Georg Morgenstierne, Report on a Linguistic Mission to Afghanistan (Cambrige, Mass: Harvard Univ. Press, 1926

[۵]- همان، ص ۴١.
[٦]- اثر زیر گامی مهم در پژوهش مردم شناختی نورستان شمرده تواند شد:
Schuyler Jones, Men of Influence in Nuristan (London and New York: Seminar Press, 1974).

[٧]- ن. ک. به:
John B. Phear, The Aryan Village in India and Ceylon (London: Macmillan,1880).

و همچنان ن. ک. به:
Lawrence Krader, ed. The Ethnological Notebooks of Karl Marx (Assen: Van Gorcum,1972).

[٨]- احمد اشرف، جهان نو، شماره ١١-١۲، صص ١۹٧-١۹٦.
[۹]- موریس گودلیه، شیوه تولید آسیایی، مترجم: امیر اختیار، (تهران، ١٣۵٨)، ص ۴٣.
[۱٠]- ن. ک. به:
Y. Vorga. Politico-Economic Problems of Capitalism, (Moscow: Progress Publ. 1968), P.341.

[۱۱]- عثمان، محمّداکرم، نظام بهره‌برداری از زمین در افغانستان: بحثی در زمینۀ جامعه‌شناسی تاریخی ایران‌نامه (ویژه‌ی افغانستان)، سال بیست و دوم، بهار و تابستان ۱۳۸۴، شماره‌های ۱-۲



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

ایران‌نامه، ویژه‌ی افغانستان شماره‌های ۱-۲، سال بیست و دوم، بهار و تابستان ۱۳۸۴