جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۲ شهریور ۲۸, پنجشنبه

عقل

از: دانشنامه‌ی آریانا

فهرست مندرجات

[مغز][مفاهیم فلسفی]


عَقْل یا خِرَد (به انگلیسی: Reason؛ به آلمانی Vernunft) به نیروی درونی انسان گفته می‌شود که کنترل و مهار کننده‌ی امیال او می‌باشد.[۱] عقل، فکر، و حس سه منبع شناخت در فلسفه هستند. افلاطون، دکارت و اسپینوزا از فیلسوفان عقل‌گرا هستند[٢].


[] واژه‌شناسی

عقل در لغت به‌معنای امساک و نگاهداری، بند کردن، باز ایستادن، و منع چیزی است[٣]. در بارۀ معنای لغوی عقل گفته شده است که عقل از «عقال» گرفته شده است؛ و «عقال» به‌معنای طنابی است که به‌وسیلۀ آن زانوی شتر سرکش را می‌بندند و به این دلیل به عقل، عقل می‌گویند که این نیروی باطنی، شهوات و هواها و خواسته‌های شیطانی درون انسان را به‌بند می‌کشد[۴]. هم‌چنین واژۀ عقل و مشتقات آن در لغت به‌معنای فهمیدن، دریافت کردن است[۵] در قرآن نیز به‌معنای فهم و ادراک آمده است[٦]. در روایات به‌معانی گوناگونی به‌کار رفته است که یکی از معانی آن، قوۀ تشخیص و ادراک و وادار کننده‌ انسان به نیکی و صلاح و بازدارندۀ وی از شر و فساد است[٧].

عقل (جمع: عقول)، واژۀ عربی است و معادل فارسی دری آن خِرَد است. خِرَد، داشتن دانش، فهم، تجربه و بصیرت اکتسابی و نیز فهم ذاتی به همراه قابلیت کار بستن آن‌هاست[٨]. در بسیاری از دین‌ها و فرهنگ‌ها بر اهمیت خرد تکیه شده‌ است و از فضایل به‌شمار رفته‌ است[۹]. در متن‌های پارسی میانه به دو گونه خرد اشاره شده‌ است: «آسْنْ خرد» به‌معنای خرد ذاتی که در کنار «گوش‌سرود خرد» به‌معنای خرد اکتسابی قرار می‌گیرد[۱٠].

در اصطلاح فلاسفه، عقل جوهر بسیطی است که مردم به‌وسیله‌ آن واقعیت‌ها را دریافت می‌کنند. بنابراین، عقل دریافتن واقعیت است. علاوه بر دریافت حقایق، نگه‌دارندۀ نفس ناطقه و شرف‌دهنده‌ آن نیز هست[۱۱].


[] عقل از دیدگاه اندیشمندان

مولوی در مثنوی معنوی عقل را به قرص آفتاب، چراغ، سیاره زهره و یا کمتر از آن و نیز ستاره تشبیه کرده است[۱٢]. عقل از دیدگاه صوفیه، فرمانبری صادق برای عشق است. درست است که در بدایات سلوک ممکن است که نفس به کمک عقل صوفی عاشق را گمراه سازد، اما در انتها که لشکر عشق تمایلات نفسانی را شکست می‌دهد. عقل بنده‌ای مفتون و خدمتگزاری صادق برای صوفی است[۱٣].

با این حال، می‌توان گفت که کامل‌ترین و موثرترین تعبیر از عقل در مقام اندیشه‌ی روشمند روش معروف دکارت بود[۱۴]. دکارت همه انسان‌ها را به نسبت مساوی از درک درست بهره‌مند دانسته است.[۱۵] تا آن‌جا که کتاب «گفتار در روش» را با این جملات آغاز کرده است:

    درک درست بهتر از هر چیز در میان مردم به‌طور مساوی توزیع شده است؛ چنان‌که هر کس فکر می‌کند که به حد نهايت از آن برخوردار است، به گونه‌ای که حتی زياده‌خواه‌ترين افراد هم معمولاً به داشتن سهمی بيشتر از آن‌که دارند، تمايلی نشان نمی‌دهند.[۱٦]

نکته جالب در فلسفه‌ی دکارت آن است که وی انسان را به دو بخش عقل و جسم تقسیم کرده و علاوه بر این، تقسیم‌های مربوط به درجه‌بندی عقل را از بین برد[۱٧].


[] انواع




[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پيوست‌ها

پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- عقل، از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد؛ به نقل از: ولی‌زاده، روزنامه جام‌جم، ۱۳۸۸
[٢]- همان‌جا (ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد).
[٣]- در فرهنگ فارسی عمید، در سرواژۀ عقل، دربارۀ معنای آن آمده: «دریافتن، دانستن، فهمیدن؛ قوۀ دریافت و ادراک حسن و قبح اعمال و تمیز نیک و بد امور، خرد.» (رجوع شود به: عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ج ٢، ص ۱۴۴۵)
[۴]-
[۵]- معین،‌ محمد، فرهنگ معین،‌ (یک جلدی)، واژه عقل.
[٦]- سجادی،‌ سید جعفر،‌ فرهنگ علوم فلسفی و کلامی، ماده‌ی عقل.
[٧]- کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۱۱.
[٨]-
[۹]-
[۱٠]- فرنبغ دادگی، ص ۱۱۰
[۱۱]- کرجی، علی، اصطلاحات فلسفی و تفاوت آن‌ها با یکدیگر، ‌صص ۱۷۱–۱۷۲.
[۱٢]- مولوی، مثنوی معنوی، ص ؟
[۱٣]- دکتر جواد نوربخش، چهل کلام و سی پیام، ص ۱۰۵
[۱۴]- »The man of Reason-Genevieve Lloyd«
[۱۵]- ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد؛ به نقل از: کتاب گفتار در روش دکارت (فاقد صفحه)
[۱٦]- همان‌جا، به نقل از: گفتار دکارت، نوشته محمدرضا عطایی (در حال چاپ).
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

فرنبغ دادگی، بندهش، گزارنده مهرداد بهار، تهران: توس، چاپ دوم - ۱۳۸۰.
مولوی، مثنوی معنوی، ناشر: ققنوس، ۱۳۸۴
دکتر جواد نوربخش، چهل کلام و سی پیام، تهران: انتشارات یلدا قلم، چاپ دوم - ۱۳۸۱، شابک: ۸-۲۶-۵۷۴۵-۹۶۴




[] پيوند به بیرون

[۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]