جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۲ آذر ۱۳, چهارشنبه

برنابا حواری گمشدۀ عیسی

از: امیر اهوارکی

برنابا حواری گمشدۀ عیسی

بخش دوم

فهرست مندرجات




[] برنابا و حواریون

دوازده حواری به‌نام «رسولان» خوانده شدند. زیرا حضرت عیسی(ع)، در میانه رسالت خود این دوازده نفر را برای شفا دادن بیماران «ارسال» کرد و حواریون نیز به‌اذن خداوند، مردم را شفا دادند (متی: باب ۱٠، آیۀ ۵ - مرقس: باب ٦، آیۀ ٧ - لوقا: باب ۹، آیۀ ۱) و بدین سبب نزد مردم معتبر شدند (اعمال: باب ٢، آیۀ ۴٧ - غلاطیان، باب ٢، آیۀ ٦). ارسال حواریون لااقل دو فایده داشت: اول این‌که مردمان غلو کننده زمانی که دیدند شبیه معجزات عیسی(ع) از دست شاگردان او نیز صادر می‌شود از اعتقاد به‌اینکه عیسی همان «خداوند» است، دست برداشتند.[۱] ثانیاً این باعث شد که مردم دوازده حواری عیسی(ع) را بشناسند و آن‌ها را از سایر شاگردان وی جدا کنند. زیرا آن‌ها کسانی بودند که از ابتدا تا انتهای رسالت آن حضرت (که بنا بر قول معروف سه تا چهار سال بوده است) با وی شهر به‌شهر می‌گشتند و هرگز از وی جدا نشدند، و لذا هیچ‌ شاگردی رتبه آن‌ها را نداشت. آن‌ها شاهدان اعمال عیسی(ع) بودند و آن حضرت نیز ایشان را برای این مهم انتخاب کرده بود (لوقا: باب ٢۴، آیۀ ۴٨ - اعمال: باب ۴، آیۀ ٢٠ - قرآن: آل‌عمران، آیۀ ۵٣) تا بعد از او در معبد مقدس بنشینند و زائران یهود را به‌سخنانی که عیسی(ع) فرموده بود تعلیم کنند. اگرچه حضرت عیسی(ع) به‌همه بلاد یهود سفر کرده بود ولی مردم هر منطقه فقط قسمتی از سخنان آن حضرت را شنیده بودند و حال می‌توانستند سایر سخنان و معجزات آن حضرت را از «رسولان» بشنوند. به‌سبب این که عیسی(ع) این دوازده نفر را «ارسال» نمود لذا نام خاصّ «رسول» بر ایشان ماند و آن‌ها بدین ترتیب از سایر شاگردان آن حضرت متمایز شدند.

حضرت عیسی(ع) پیامبر جدیدی نبود. او مانند سایر انبیأ یهود برخی تحریفات را که در ۱۴٠٠ سال گذشته از سوی کاهنان و کاتبان به‌تورات راه یافته بود متذکر می‌شد (متی: باب ٢٢، آیات ۴۱ تا ۴۵ و باب ٢٣) و حواریون نیز همچون او، شریعت موسی(ع) را نگاه می‌داشتند (اعمال: باب ٣، آیآت ٢٢ - باب ۱٠، آیۀ ٢٨). همان‌طور که حضرت عیسی(ع) برای غیر یهودیان موعظه نمی‌کرد حواریون نیز چنین بودند. تفرقه از جایی پیدا شد که برخی مدعی شدند حضرت عیسی(ع) رسالت جهانی داشته و لذا غیریهودیان را وامی‌داشتند تا تعالیم عیسی(ع) را بپذیرند. این واقعه نخست در انطاکیه رخ داد و حواریون از اورشلیم شخص برنابا را برای رفع این مشکل به آن‌جا فرستادند:

و اما آنانی که به‌سبب اذیتی که در مقدمه استیفان برپا شد متفرق شدند، تا فینیقیا و قپرس و اَنطاکیه می‌گشتند و به‌هیچ کس به‌غیر از یهود و بس کلام را نگفتند. لیکن بعضی از ایشان که از اهل قپرس و قیروان بودند، چون به‌اَنطاکیه رسیدند با یونانیان نیز تکلم کردند و به‌خداوند عیسی بشارت می‌دادند، و دست خداوند با ایشان می بود و جمعی کثیر ایمان آورده، به‌سوی خداوند بازگشت کردند. اما چون خبر ایشان به‌سمع کلیسای اورشلیم رسید، بَرنابا را به‌اَنطاکیه فرستادند. و چون رسید و فیض خدا را دید، شادخاطر شده، همه را نصیحت نمود که از صمیم قلب به‌خداوند بپیوندند. زیرا که مردی صالح و پر از روح ‌القدس و ایمان بود و گروهی بسیار به‌خداوند ایمان آوردند. و برنابا به‌طرسوس برای طلب سَولُس رفت و چون او را یافت به‌اَنطاکیه آورد (اعمال: باب ۱۱، آیات ۱۹-٢۵).

چندی بعد برنابا و پولس ، از سوی حواریون به‌سفرهای تبلیغی مأمور شدند. از رساله اعمال رسولان برمی‌آید که مردم شهر ایقونیه و لیکاؤنیه که آن‌ها برای تبلیغ به آن‌جا رفته بودند، برنابا و پولس را «رسول» یعنی حواری عیسی می‌دانستند (اعمال: باب ۱۴، آیات ۴ و ۱۴). حتی در شهر اخیر، برنابا را «مشتری» لقب دادند و پولس را «عطارد» خواندند. (برتری سیاره مشتری در نور و بزرگی، بر عطارد که فقط در ایام اندکی در سال دیده می‌شود واضح است.) اما از آن‌جا که پولس هرگز حضرت عیسی(ع) را ندیده است پس می‌توان نتیجه گرفت که مردم در واقع برنابا را حواری عیسی(ع) خوانده‌اند. در رساله اعمال رسولان آمده است که در شهر ایقونیه معجزاتی از ایشان صادر شده است (اعمال: باب ۱۴، آیۀ ٣) که به‌سبب سابقه سوء پولس انتساب آن‌ها به‌وی بسیار بعید می‌نماید.

طبق اذنی که حضرت عیسی(ع) به‌حواریون خود داده بود فقط دوازده حواری او قادر بودند بعد از وی معجزه کنند (مرقس: باب ۱٦، آیات ۱٧ و ۱٨). لذا در این ایام برخی معجزات از حواریون صادر گشته بدین طریق صدق آن‌ها را گواهی می‌داد (نگا. اعمال: باب ٢، آیۀ ۴٣ - باب ۵، آیۀ ۱٢ - باب ٨، آیۀ ٦) چنان‌که برخی معجزاتی که از پطرس صادر شده در رساله اعمال رسولان مذکور است (اعمال: باب ٣، آیۀ ٧ - باب ۹، آیات ٣۴ و ۴٠). پطرس و سایر حواریون روزها به‌معبد اورشلیم می‌آمدند و در رواق سلیمان مردم را موعظه می‌کردند و واضحاً از سایر شاگردان عیسی(ع) متمایز بودند:

و آیات و معجزات عظیمه از دست‌های «رسولان» در میان قوم به‌ظهور می‌رسید و همه به‌یکدل در رواق سلیمان می‌بودند. اما احدی از دیگران جرأت نمی‌کرد که بدیشان ملحق شود، لیکن خلق، ایشان را محترم می‌داشتند. و بیشتر ایمانداران به‌خداوند متحد می‌شدند، انبوهی از مردان و زنان، به‌قسمی که مریضان را در کوچه‌ها بیرون آوردند و بر بسترها و تخت‌ها خوابانیدند تا وقتی که پطرس آید، اقلاً سایه او بر بعضی از ایشان بیفتد. و گروهی از بُلدانِ اطراف اورشلیم، بیماران و رنجدیدگان ارواح پلیده را آورده، جمع شدند و جمیع ایشان شفا یافتند. (اعمال، باب ۵، آیات ۱٢-۱٦)

در بند ۱٣ فوق تأکید شده است که هیچ کس نمی‌توانست به‌جمع حواریون ملحق شود. بنابراین، باید پرسید که اگر برنابا از حواریون نیست پس او در جمع دوازده حواری چه می‌کرده است؟ برنابا چطور می‌توانسته وظیفه آن‌ها را در شفای بیماران و موعظه انجام دهد و برای تبلیغ به‌ شهرهای دیگر برود؟ اگر برنابا حضرت عیسی(ع) را ندیده چگونه می‌تواند در تبلیغ برای آن حضرت از حواریون پیش افتد؟ چرا حواریون به‌سبب سخنرانی‌هایش به‌وی لقب «ابن الوعظ» (برنابا) دادند؟ در این قرائت مسیحیان از برنابا، این پرسش‌ها پاسخی ندارد؛ مگر این‌که به‌تکلّف قائل شویم که حضرت عیسی(ع) نمی‌دانسته چه کسی را به‌عنوان حواری خود انتخاب کند!


[] پولس و حواریون

ماجرا در خصوص پولس تا حد زیادی مشکوک است. او پس از مدتی که با حواریون دیده شد طبق یک نزاع شدید (که جزئیات آن نقل نشده ولی ظاهراً در خصوص مرقس بود و چندان وجهی نداشت) از برنابا و حواریون جدا شد (اعمال: باب ۱۵، آیۀ ٣۹) و در شهرهای یونان و روم برای خود به‌کار مشغول گشت. پولس در نامه‌ای که به‌مسیحیان رومی نوشته اذعان کرده که به‌شهرهایی می رفته که کسی در آن‌ها نام عیسی(ع) را نشنیده باشد:

اما حریص بودم که بشارت چنان بدهم، نه در جایی‌که اسم مسیح شهرت یافته بود، مبادا بر بنیاد غیری بنا نمایم. بلکه چنان‌که مکتوب است «آنانی‌که خبر او را نیافتند، خواهند دید و کسانی که نشنیدند خواهند فهمید.» بنابراین بارها از آمدن نزد شما ممنوع شدم. (رومیان، باب ۱۵، آیات ٢٠-٢٢)

آنچه پولس به‌آن استشهاد کرده در صحیفه اشعیأ نبی آمده است که در خصوص ماشیح یعنی پیامبر خاتم مذکور است که شاهان عالم از حکمت او خواهند شنید: «به سبب او پادشاهان دهان خود را خواهند بست زیرا چیزهایی را که برای ایشان بیان نشده بود خواهند دید و آنچه را که نشنیده بودند خواهند فهمید» (اشعیأ: باب ۵٢، آیۀ ۱۵). او به‌این ترتیب ادعا می‌کند که عیسی(ع) همان ماشیح موعود است. اما پولس این مطلب را از کجا دانسته است در وقتی‌که حتی در اناجیل اربعه مسیحی، هیچ گاه عیسی(ع) چنین ادعایی نکرده است، بلکه بر خلاف آن کاهنان را ملامت نموده است که چرا می‌گویید ماشیح از نسل داوود(ع) می‌آید؟ مضافاً که هیچ‌کدام از خصوصیات چهل‌گانه ماشیح در عهد عتیق بر عیسی(ع) منطبق نمی‌شود.[٢]

آنچه پولس می‌گفت دو تفاوت عمده با حواریون داشت: اولاً او عیسی(ع) را مصلوب می دانست و ثانیاً آن‌حضرت را همان پیامبر خاتم و ماشیحِ موعود معرفی می‌کرد که با آمدنش جهان را پر از عدل و صلح خواهد کرد؛ کسی که همه پیامبران به‌آمدن او وعده کرده و همه اقوام جهان منتظر ظهور وی و غلبه او بر کافران هستند.

اما واضح است که مصلوب شدن عیسی با ماشیح بودن او تضاد دارد. زیرا اگر عیسی(ع) ماشیح (منجی جهان) و رسول خاتم است پس باید طبق وعده‌های انبیأ فاتح و پیروز باشد (مزمور: باب ۱۱٠، آیۀ ۱) و نه مصلوب و رسوا، و چنانچه مصلوب شده پس گناهکار است و نمی‌تواند پیامبر و یا حتی انسان صالحی باشد. زیرا حضرت موسی(ع) در تورات حکم کرده است که هر کس در قوم یهود بر دار آویخته شود ملعون خدا است (تثنیه: باب ٢۱، آیۀ ٢٣). جالب توجه این‌که پولس نیز به‌همین جمله تورات استناد کرده و عیسی(ع) را - نعوذ بالله - ملعون خوانده است (غلاطیان: باب ٣، آیۀ ۱٣) که در ادامه به‌آن خواهیم پرداخت.

رساله اعمال رسولان ٢٨ فصل دارد. اما این متن پس از جدایی پولس از حواریون، جانب پولس را می‌گیرد و از فصل شانزدهم به‌بعد یکسره حواریون را فراموش کرده به‌ذکر سفرهای تبلیغی او می‌پردازد. همچنین از این فصل به‌بعد، وقایع از دید یک ناظر عینی روایت می‌شود. به‌عبارت دیگر، سبک نگارش فصول ۱ تا ۱۵ از فصول ۱٦ تا ٢٨ متفاوت است و به‌نظر می‌رسد که بعداً با بریدن متن قبلی، وقایع و سفرهای پولس به‌آن ملحق شده است. علمای مسیحی، لوقای طبیب (نویسنده انجیل سوم و دوست پولس) را نویسنده تمام این رساله می‌دانند در حالی که نام کاتب در هیچ کجا از آن ذکر نشده است.[٣]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- در قرآن اشاره‌ای به‌این ماجرا شده است. در مائده /٧٢ مذکور است که حضرت عیسی(ع) یهودیان را موعظه می‌کرده تا او را «خدا» نخوانند. در سوره صف: آیۀ ۱۴ نیز مذکور است که حضرت عیسی(ع) به‌کمک حواریون خود توانست بر کافران بنی‌اسرائیل پیروز شود.
[٢]- واضح است که بر خلاف آنچه مسیحیان معتقدند، حضرت عیسی(ع) ماشیح موعود نیست و آن خصایص متعددی که در کتب انبیأ یهود آمده جز بر حضرت محمد رسول‌الله(ص) منطبق نمی‌شود. تنها موردی که در تورات کنونی مطابقت ندارد این است که پیامبر موعود از نسل پسر ذبیح حضرت ابراهیم یعنی اسحاق(ع) است. در حالی‌که ذبیح واقعی، اسماعیل(ع) بوده است و این جعل آشکار، در تورات صورت گرفته تا شرافت پیامبر موعود مختص به‌قوم یهود باشد. این خود موضوع مقاله مفصل دیگری است که راقم این سطور آن را بر اساس تورات کنونی اثبات نموده است و إن‌شأالله در کتابی که در دست تدوین است به‌چاپ خواهد رسید. فقط به‌ذکر یک نمونه بسنده می‌کنیم که تورات اذعان دارد که اسحاق(ع) فرزند دوم حضرت ابراهیم است و مطابق سفر پیدایش باب ٢٢، آیات ۱ و ٢ خداوند از ابراهیم خواست تا یگانه فرزند خود را ذبح کند. لذا این آزمون قبل از تولد اسحاق رخ داده است. و این‌که کاهنان در اینجا نام اسحاق را اضافه کرده‌اند جعل آشکاری است که موجب تضاد در متن شده است.
[٣]- امیر اهوارکی، برنابا حواری گمشدۀ عیسی (٢)، تنظیم و ویرایش از: سایت حرف آخر



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

سایت حرف آخر