جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۳ شهریور ۲۴, دوشنبه

سیمای غزل امروز افغانستان

از: ضیا قاسمی (شاعر افغان مقیم سوئد)

سیمای غزل امروز افغانستان

فهرست مندرجات



پس از سال­‌های فراوان فترت در غزل فارسی افغانستان، یکی دو دهه است که شور و جنبش را می‌­توان در آن مشاهده کرد. در یک نمای کلی می‌­توان دید که غزل امروز افغانستان با دست‌زدن به تجربه‌های جدید در زبان و بیان، راهی نو را یافته و در آن جریان پیدا کرده است.

در این نمای کلی آنچه این غزل را بیشتر از غزل­‌های دهه شصت و ماقبل آن متمایز می­‌کند، نگاه و زبان امروزی و زنده آن است. نگاهی که محیط پیرامون و اتفاقات زندگی خود را می­‌بیند و زبانی که آن را روایت می­‌کند.

فضای غزل­‌های قبل از این تحول را، صرف نظر از معدودی استثنأ می­‌توان به‌نوعی زندگی در خلا نامید. آن فضا ادامه یافتن منطق سبک هندی در غزل افغانستان به صورتی کم‌جان بود. در آن فضا نمی‌­شد تصویری از جامعه وقت افغانستان را یافت. جامعه‌ه­ای که وارد دنیای صنعتی شده و پدیده‌­های مدرنیسم هر روز بیشتر و چشم­گیرتر وارد آن می­‌شد.


[] تأمل و سکوت

دهه شصت را غزل افغانستان بیشتر در تأمل و سکوت گذراند. جنگ و تحولات اجتماعی بزرگ‌­تر از آن بود که شاعران بتوانند از کنار آن نادیده بگذرند و هم‌چنان به سکونت­‌شان در جزیره منفصل سبک هندی ادامه دهند.

زلزله اجتماعی ناشی از جنگ این جزیره را هم تکان داد و زیر آب برد. بعد یک دهه طول کشید تا این تحولات در آن ذهن راکد دیر ساله راه پیدا کند و به زبان بیاید. دهه هفتاد را می‌‌شود آغاز این جاری شدن دانست.

استاد واصف باختری در داخل افغانستان لنگرگاه این جریان بود. اگرچه در غزل­‌های خود واصف این تحول کمتر روی داد و ساختار شکل گرفته غزل­‌های او کمتر دچار دگرگونی شد اما تأثیر دیدگاه­‌ها و دانش او را به‌وضوح در آثار شاعرانی که مستقیم و غیر مستقیم از او می‌­آموختند و به نقد و نظرهای او چشم داشتند، می‌­‌توان یافت.

در آن حلقه دو نام را می­‌شد شاخص­‌تر از دیگران دید: زنده یاد قهار عاصی و عبدالسمیع حامد. در غزل­‌های امثال عاصی و حامد می­‌توان جامعه زیستی آن‌ها را دید و شناخت. جامعه­‌ای با ترسیم شیوه زندگی و تاریخ و جغرافیا و فضای محیط‌اش.


[] غزل نو ایران

هم‌زمان جریان دیگری از شعر و غزل در ایران، میان مهاجران شکل گرفت که تأثیر بسیار بزرگی بر بدنه شعر امروز افغانستان داشت. جریانی که از شعر و غزل نو ایران تأثیر گرفته بود. این جریان با روایت مسایل مبتلا به افغانستان و بازنمایی عواطف و ذهنیت عالم مهاجرت، با همان زبان و بیان نو، در کنار غزل امروز ایران و متمایز از آن نظرها را به‌خود جلب کرد و راه‌های بسیاری را تجربه و هموار کرد.

در این جریان نام­‌های بسیاری را می­‌شود ذکر کرد. نام­‌هایی مثل محمدکاظم کاظمی که آغازگر این جریان بود. سید ابوطالب مظفری، محمدشریف سعیدی، قنبرعلی تابش، سید نادر احمدی، رضا محمدی، محبوبه ابراهیمی، بشیر رحیمی، زهرا حسین­‌زاده و...

امروز بر اثر آمیخته شدن تجربه‌های این دو جریان با هم و هم‌نشینی بیشتر آن‌ها با یکدیگر و هم‌چنین تعامل بیشتر شاعران افغانستان با هم‌زبانان ایرانی و تاجیکستانی‌ به مدد ابزارهای ارتباطی اینترنتی، سیمای نو غزل افغانستان را واضح­‌تر و درخشان­‌تر، اما هم‌چنان در تکاپوی تجربه می‌­توان دید.

سیمایی نو با نام­‌های بسیاری در کنار نام­‌هایی که پیش­تر ذکر شد: عفیف باختری، ابراهیم امینی، سهراب سیرت، روح­‌الامین امینی، وهاب مجیر، صادق عصیان، حکیم بینش، صدا سلطانی، زبیر هجران، کاوه جبران، علی‌رضا جعفری و...

اما این سیما چه ویژگی‌هایی دارد که آن‌را نو و امروزی جلوه می­‌دهد؟ در یک نگاه کلی و بسیار گذرا عمده‌ترین وجوه این نو بودن را می‌­توان در خصیصه‌های زیر مشاهده کرد:

الف) برخورداری از زبان تازه و امروزی که در کارکرده‌یی چنین خود را نشان می­‌دهد:

    ۱- سلامت و تازگی لحن

    پرهیز از شکستگی و اقتصار کلمات و عدم یا حد اقل استفاده از کلمات شکسته مانند: کز، زان، گر، کان، ره، مه، زو... و هم‌چنین پرهیز از کاربرد بعضی کلمات متروک مانند همی، زهی، برفت و یا کاربرد افعالی مانند «گشت» و «نمود» به‌جای «شد» و «کرد».

    ۲- سلامت نحو

    رعایت ساختار دستوری جملات و قرار دادن عناصر جمله در جایگاه طبیعی­‌شان. شاعر امروز دیگر به‌خاطر ضرورت وزن معمولاً اجزأ جمله را به‌هم نمی­‌ریزد و با سخت­گیری بیشتر پاس هر دو را دارد. مگر این‌که از باب تأکید بر یکی از عناصر و به اقتضأ متن، ترتیب دستوری را به‌هم بریزد.

    ۳- استفاده از واژه‌­های نو

    خط بطلان کشیدن بر پندار شاعرانه نبودن بعضی از کلمات. شاعر امروز برای ورود کلمات در شعر تبعیض هویتی بین آن‌ها قایل نمی‌­شود. از دید او کلمات به شاعرانه و غیر شاعرانه تقسیم نمی‌شوند و به فراخور حال هر کلمه­‌ای می­‌تواند ابزار کار شاعر باشد:

    دو باره «تلویزیون­‌ها» تو را نشان دادند

    و صبح مردم خوشبخت را تکان دادند

    (محبوبه ابراهیمی)

    ۴- استفاده نکردن از ترکیب­‌های تکراری و نخ­‌نما و خلق ترکیب­‌های نو

    به «جشنواره باران» خوش آمدی مریم

    «بهارِ پیرهنت» پر شکوفه و شبنم

    (صادق عصیان)

    ۵- استفاده از اصطلاحات رایج روز و نزدیک شدن به زبان محاوره

    اصطلاحات عامیانه با تمام بار کنایی و نمادهای تعبیه شده در باطن آن‌ها سرمایه‌­ای برای شاعر است که با حداقل کلام معنایی وسیع را منتقل کند. در کنار آن استفاده از زبان محاوره نیز شعر را از گذشته متمایز و در بستر زمانی خودش جاری می­‌کند:

    این سرنوشت ساده خود را «دو دسته» کاش

    در اختیار «اصلِ نفر» می­‌گذاشتم

    (ابرهیم امینی)


ب) تحول در ساختار با نمودهای زیر:

    ۱- نگاه به غزل به عنوان یک واحد کلی

    در غزل گذشته فارسی شاعران اغلب به اتصال درون متنی غزل تنها حول رشته وزن و قافیه اکتفا می­‌کردند و بیت­‌ها معمولاً قلمروی مستقل داشتند. شاعر امروز اما به غزل به‌عنوان یک کلیت واحد با آغاز و انجام و اسکلتی به هم مرتبط می­‌نگرد. در این نگرش تمامیت یک غزل در پی بیان یک ایده یا بازنمایی یک واقعیت است.

    ۲- عبور از توصیف و پرداختن به‌روایت و اجرا

    غزل کلاسیک فارسی در کلیت ساختاری خود تنها به توصیف پدیده‌­ها، اشیأ و اتفاقات می­‌پرداخت. غزل امروز با استفاده از امکانات، شگردها و تکنیک‌های هنرهای مدرن­تر مانند داستان‌نویسی، عکاسی، نقاشی، سینما و تئاتر، سوژه‌های خود را علاوه بر توصیف، اجرا و روایت نیز می‌­کند.

    نوشت نیمه شبی بود و کلبه­‌ای متروک

    هوا گرفته و من هم به‌شکل مخصوصی

    نشسته بودم و ناگاه در فضا پیچید

    سه بار پشت‌سر هم صدای منحوسی...

    نوشت گوشه تاریک کلبه روشن شد

    نوشت خود به خود آتش گرفت فانوسی

    (روح‌الامین امینی)


ج) تحول در حوزه محتوا با نمودهایی مثل این موارد:

    ۱- اشاره به وقایع و اتفاقات روز

    این عامل هم با ایجاد ذهنیت و تصور از زمان و جامعه شاعر، شعر را به بستر زمانی خودش می­‌آورد و مخاطب را به همذات پنداری بیشتر وا می­‌دارد.

    قندهار و اسید و دخترها، سقف مکتب شکسته بر سرها

    تیر باران ماه‌پیکرها؛ ضربه­‌هایی که ضربدر دارند

    (شریف سعیدی)

    ۲- بازتاب روان‌شناسی اجتماعی

    جامعه امروز افغانستان از طرفی مغموم جنگ و عواقب آن مثل ویرانی و آوارگی است و از طرفی مثل تمام جوامع بعد از جنگ دچار بحران­‌های روحی آن. بحران­­‌هایی مثل مخدوش‌شدن هویت­‌ها، مثل شکسته‌شدن نظام ثابت ارزش­‌های دیرساله اخلاقی و اعتقادی جامعه.

    مثل شک و تردید به بسیاری از شناخت­‌ها و مناسبات بنا شده بر پایه آن ارزش‌ها و گرفتاری در یک آنارشیسم شناختی-اعتقادی. بازتاب این وضعیت را می­‌شود در غزل و به‌طور کلی شعر امروز افغانستان دید.

    می­‌روی رفتار مردم خسته می­‌سازد ترا

    رفته رفته با همین رفتار عادت می­کنی

    چار سو الله اکبر، هشت سو شر و فساد

    گاه با این، گاه با آن کار عادت می‌­کنی

    (سهراب سیرت)

    ۳- برخورداری از تنوع مضامین

    به‌دلیل وقوع اتفاقات گوناگون اجتماعی در محیط زندگی شاعران امروز افغانستان و مهاجرت آن‌ها به دیگر نقاط جهان و هم‌چنین فقدان دستگاهی که بخواهد ارزش­‌ها و مفاهیم مورد نظر خود را بر شاعران تحمیل کند؛ شعر و به‌خصوص غزل امروز افغانستان میدانی باز برای پرداختن به انواع مضامین پیش روی دارد.

    انواع مضامین اجتماعی، عاشقانه، ضد جنگ، مذهبی و اعتقادی و... را می توان در این غزل­‌ها دید. از پرداخت­‌های داغ و بی­‌محابای اروتیک:

    فصل بلوغ خربزه­‌ها می‌­شود پری

    وقتی که سینه‌بند تو وا می­‌شود پری

    (نورالعین)

    تا تأملات و اشاره­‌های فلسفی:

    حوض آشفته­‌تر از فلسفه یونان است

    موج در موجِ خودش مانده و سرگردان است

    (حمید مبشر)


در مجالی مفصل‌­تر می‌­شود خصایص دیگری را به این شمرده­‌ها اضافه کرد. می­‌شود این خصایص را شرح و توضیح بیشتری داد و مثال­‌های بیشتری آورد. می­‌شود نام­‌های شایسته بیشتری را آورد. در مجالی مفصل­‌تر می‌­توان دقیق­‌تر به زوایای پیدا و پنهان غزل امروز افغانستان آینه تاباند.[۱]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- ضیا قاسمی، سیمای غزل امروز افغانستان،



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

وب‌سایت فارسی بی بی سی (بخش فرهنگ و هنر)