جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۴ آبان ۱۶, شنبه

چرخی، غلام‌حیدر خان

از: دانشنامه‌ی آریانا

چرخی، غلام‌حیدر خان


فهرست مندرجات
تاریخ ارتش افغانستانخاندان چرخی

چرخی، غلام‌حیدر خان (زادۀ ؟ م - درگذشتۀ ۱٨۹٧ م)، که در جنگ دوم افغان و انگلیس لقب غازی را از آن خود کرد، سپه‌سالار و فرمانده کل قوای امیر عبدالرحمان خان بود.


زندگی‌نامه
غلام‌حیدر خان چرخی

غلام‌حیدر خان فرزند ملک صمد خان یوسفزی چرخی، در سال ۱٨٧۹ میلادی، در عهد امیر شیرعلی خان فرمانده نظامی قوای مرکز افغانستان بود و سپس در زمان حکومت امیر محمدیعقوب خان به‌عنوان فرمانده قوای سرحدی افغانی در علی مسجد خدمت می‌کرد و یکی از ژنرال‌های بود که از طرف لارد برنس انگلیس از عفو عمومی مستثنا گردید. او سرسختانه مخالف انگلیسی‌ها بود و هنگام جهاد بر علیه انگلیسی‌ها در سرحد اسمار علم جهاد را بر دوش داشت.

در ژوئیه ۱٨٨٠، غلام‌حیدر خان با نیروهای خود به امیر عبدالرحمن خان پیوست و پس از آن خدمت معتنابهی برای امیر در جمع‌آوری سرباز انجام داد و امیر او را به‌طرف ترکستان به مقابل رقیب خود اعزام کرد. در سال ۱٨٨۱ از سوی امیر به‌عنوان والی غزنی منصوب شد. زمانی‌که امیر عبدالرحمن خان یک تعداد از نیروهای خود را به قندهار می‌فرستاد، او را به‌عنوان معین قوای مرکز به آن‌جا گماشت و به‌زودی به‌عنوان فرمانده قول اردوی قندهار تعین گردید. او خیلی طرف اعتماد امیر بود و امیر همواره از صداقت و خدمت‌گزاری وی ستایش می‌کرد و می‌گفت او یک مرد صاحب قدرت و عزم است که کار خود را به وجه احسن انجام می‌دهد.

لیپل گریفن، نماینده‌ی سیاسی انگلیس پس از ملاقات با امیر عبدالرحمان خان در کوهدامن می‌نویسد: «او مرد زیرک و با فراست است»[نقل از نامه‌‌ی لیپل گریفن خطاب به ژنرال دانلد ستیوارت، رویداد رسمی جنگ دوم افغان، ص ۴۱۵] و به نوشته‌ی میر محمدصدیق فرهنگ «ذکاوت او را تمام کسانی که با او در تماس بوده، تأیید کرده‌اند، ... [حتا] با این‌که امیر فطرتاً مردی کینه‌جو بود، اما در هنگام ضرورت، ویژگی یک انسان قابل انعطاف را تبارز می‌داد. وی علی‌رغم دشمنی عمیقی که با امیر شیرعلی خان و همکاران او داشت، هرگاه در وجود شخصی استعداد خاصی را سراغ می‌کرد که به آن ضرورت داشت، می‌توانست همکاری او را با امیر شیرعلی خان نادیده بگیرد... چنان‌که در مورد سپه‌سالار غلام‌حیدر خان چرخی چنین کرد و با وصف خدمت او در قشون امیر شیرعلی خان و امیر محمدیعقوب خان، وی را به عالی‌ترین مقام عسکری بالا برد.»[فرهنگ، ج ۱، ص ۴٣٣]

در سال ۱٨٨٢ به سمت سر فرماندهی سپاه منصوب شد و از آن پس همواره مشغول لشکرکشی برای تسخیر ولایات همجوار بود و در تمام کارزارها موفقانه از میدان بدر می‌شد. او منگل‌ها، کلمان و کشمون، شینوار و مهمند، اسمار و نورستان را از تسلط انگلیسی‌ها نجات داد و مطیع دولت افغانستان ساخت. بدین ترتیب، به وسعت قلمرو امیر عبدالرحمان خان افزود و مردم کافرستان را مسلمان کرد.

در سال ۱٨٨۵ امیر عبدالرحمن خان را تا راولپندی همراهی کرد؛ بعد از بازگشت امیر، کرنیل رویجوی گفت امیر عبدالرحمن خان به استثنای سپه‌سالار غلام‌حیدر خان، صاحب‌منصبی دیگری که در نفوذ و لیافت خود مشهور باشد، ندارد.

در سال ۱٨٨٦، غلام‌حیدر خان به اعطای دو نشان الماس از جانب امیر عبدالرحمان خان مفتخر گردید و امیر او را به‌عنوان سپه‌سالار (وزیر دفاع و جنگ) منصوب کرد.

در سال ۱٨٨٨، زمانی که مخالفت میان سردار محمداسحاق خان پسر ارشد امیر اعظم خان - که پسر عموی امیر عبدالرحمان خان بود - و امیر آشکار شد، سردار خبر مرگ امیر را در ترکستان شایع کرد. بنابراین، مجلسی از بزرگان در دشت شادیان برگزار نمود و از مردم بیعت گرفت. سپس سر به شورش برداشت و با نیروی نظامی ترکستان به‌سوی کابل روانه شد. امیر نیز چند دسته از نیروهایش را به شمال سوق داد و طرفین در مقام غزنیگک در نزدیکی تاشقرغان به مبارزه پرداختند. در آغاز کار، سردار اسحاق خان یک بخش از قوای امیر را که در تحت فرمان ژنرال عبدالله خان توخی بود، درهم شکست؛ اما دسته‌ی دیگر که به فرمان سپه‌سالار غلام‌حیدر خان چرخی بود، قوای سردار را غافلگیر و منهزم ساخت. در نهایت سردار شکست خورد و به ترکستان روسی پناه برد.[فرهنگ، ج ۱، صص ٣۹٨-٣۹۹]

گفته می‌شود «سپه‌سالار در نخستین مرحله معاهده دیورند در معیت امیر عبدالرحمن خان بود. حینی‌که امیر عبدالرحمن خان معاهده دیورند را با لارد برنس وایسرای هند برینانیایی امضا کرد، موضوع خطای تاریخی و سیاسی خود را با سپه‌سالار که مصاحب او بود، در میان گذاشت و راه برگشت از این خطا جویا شد. سپه‌سالار پاسخ گفت: راه حل موجود است، به‌شرط این‌که امیر خشم نگیرد.

امیر عبدالرحمن خان گفت آنچه شما لازم می‌دانید، بگویید و طرف قبول و تائید است. از این‌رو، امیر عبدالرحمن خان به لارد برنس می‌گوید بهتر است معاهده را غلام‌حیدر خان که نمایندگی مردم افغانستان را بر عهده دارد مطالعه و امضأ کند و لارد برنس حاضر شد تا با سپه‌سالار غلام‌حیدر خان چرخی گفتگو کرده، تائید و امضای او را بگیرد. وقتی سپه‌سالار معاهده را مطالعه می‌کند، می‌بیند که به‌کلی به نفع انگلیس و به‌ضرر جامعه افغانی نگاشته شده است. وی با کلمات سخت و درشت عبدالرحمن خان را یک شخص و پادشاهی موقتی یاد نموده و معاهده دیورند را پاره کرد و امضای امیر عبدالرحمن خان را بلعید. بنابراین، لارد برنس با همه تلاشی که کرد، جز سند بی‌امضا چیزی دیگر دستگیرش نشد. اما این‌که بار دوم چگونه این معاهده بر امیر عبدالرحمان خان تحمیل شد، جای بحث جداگانه دارد.»[] با این حال، این داستان محرز نیست.

اما آن‌چه مسلم است، پس از آن‌که، در سال ۱٨۹٢ میلادی، امیر حاکمیت خود را بر اسمار، وانه و چاگی استوار کرد، لارد لنسدون، ویسرای هند بریتانیایی موضوع اعزام سفارت را پیشنهاد کرد که ژنرال رابرتس را در رأس یک هیأت سیاسی به کابل اعزام کند. امیر که به‌هیچ‌صورت به آمدن رابرتس با سابقه‌ی او در جنگ دوم افغان و انگلیس راضی نبود، جنگ هزاره‌جات و بیماری نقرص را بهانه نمود و از قبول این پیشنهاد طفره رفت. تا آن‌که وی به پذیرایی از هیأت سفارت انگلیسی به سرپرستی سر هنری مورتیمر دیورند (سکرتر امور خارجه‌‌ی هند در کابل)، راضی شد. این هیأت در اواخر سپتامبر ۱٨۹٣، در مزر تورخم از جانب سپه‌سالار چرخی پذیرایی شد و در ۱٢ اکتبر، حین مواصلت به کابل با بیست و یک آتش توپ استقبال گردید. هیأت انگلیسی موضوع تعیین سرحد بین افغانستان و متصرفات انگلستان در هند را به‌عنوان موضوع اصلی مسافرت خود به کابل مطرح کرد. نتیجه مذاکرت در این باره، عقد قرارداد ۱٢ نوامبر ۱٨۹٣ در مورد سرحد شرقی و جنوبی افغانستان از واخان تا سرحد ایران بود که به‌نام خط دیورند شهرت یافت. این خط به زور و جبر و تهدید به مقاطعه و جنگ بر امیر تحمیل شد[غبار، ج ۱، ص ٦٨٨] که به سبب آن بخشی از پیکر سرزمین افغانستان از قلمرو دولت آن کشور جدا شده و بریتانیا واگذار شد. به‌هر حال، به نوشته‌ی فرهنگ، امیر، معاهده‌ی دیورند را در حالی امضا کرد که خود و اهل دربارش همه از اطلاعات جغرافیایی لازم برای این کار، بی‌بهره بودند و حتی نقشه‌ای را که به قرارداد ضمیمه شده بود، نمی‌توانستند بخوانند. با این وضع، پس از امضای موافقت‌نامه نوبت به علامت‌گذاری سرحد در خود محل رسید که براساس حکم ماده‌ی ۴ موافقت‌نامه، سه هیأت مختلط برای این کار تعیین شد. هیأت اول به سرپرستی سپه‌سالار چرخی از جانب افغانستان و مستر ادنی از طرف انگلیس بود که علامت‌گذاری را از دامنه‌ی هندوکش تا سفیدکوه به‌عهده داشت. این هیأت در سال ۱٨۹۴ به کار آغاز کرد.[فرهنگ، ج ۱، صص ۴۱٢-۴۱۵]

سپه‌سالار غلام‌حیدر خان، در سپتامیر ۱٨۹٣ میلادی، در لندی کوتل در انتظار مهمان ویژه‌ی امیر عبدالرحمان خان و برای عبور بی‌خطر وی به کاخ امیر در کابل بود. هنری مورتیمر دیورند، فرمانده ارشد افغان را در لندی کوتل دیدار کرد.

سرانجام، سپه‌سالار غلام‌حیدر خان، در سال ۱٣۱۵ هجری قمری، در اسمار به‌دست جاسوسان انگلیس، مسموم شد و درگذشت.


[] يادداشت‌ها





[] پيوست‌ها


...


[] پی‌نوشت‌ها


گریگوریان، ص ٢٧٦


[] جُستارهای وابسته






[] سرچشمه‌ها







[] پيوند به بیرون

[۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]

رده‌ها:افغانستان‌شناسیتاریخ ارتش افغانستانزندگی‌نامه‌ها