جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۵ تیر ۱۳, یکشنبه

نام‌های تاریخی افغانستان

از: دکتر عبدالاحمد جاوید (رئیس پیشین دانشگاه کابل)

نام‌های تاریخی افغانستان


فهرست مندرجات

.



نظر دکتر عبدالاحمد جاوید

دکتر عبدالاحمد جاوید، رییس پیشین دانشگاه کابل

دکتر عبدالاحمد جاوید (زاده‌ی ۱۹۲۷ در کابل – درگذشته‌ی ۳۱ ژوئیه ۲۰۰۲ در لندن)، ادب‌پژوه، رییس پیشین دانشگاه کابل، عضو آکادمی علوم افغانستان و از انگشت‌شمار ادب‌پژوهان افغان است که تحقیقات سودمند فراوانی در گستره‌‌ی ادبیات‌شناسی، زبان و فرهنگ فارسی دری انجام داده‌ است. آنچه در زیر آمده، بخشی از صحبت‌های دکتر عبدالاحمد جاوید با تلویزیون مشعل درباره‌ی نام‌های تاریخی افغانستان است.[۱]

افغانستان نام محدث است[٢] و تازه به‌وجود آمده است. نام قدیم سرزمین ما، در کتب یونانی و اسناد عربی آریانا و آریان است استرابون این [سرزمین] را به‌نام آریانا یاد کرده و شهرهای را که یاد کرده به‌نام شهرهای آریانا، تمامش در افغانستان امروزی واقع است[٣] و در کتب عربی، مثل سنی ملوك الأرض، حمزه اصفهانی یا التنبیه و الاشراف مسعودی مروزی که در قرن چهارم تألیف شده، این سرزمین را به‌نام آریان یاد کرده‌اند[۴] که البته بعداً به‌شکل اران و در کتاب قدیم[۵] به‌نام ایرینه ویجه و در کتب سانسکریت به‌نام آریا ورته یاد شده است.[٦]

البته نام‌های دیگری هم به این سرزمین گفته شده است که ما نام باختر[٧] یا باکتریا را داریم که به‌ویژه در زمان اسکندر مقدونی و جانشینان او با این نام یاد می‌شده است.

در دوره‌ی اسلامی این سرزمین بیشتر به‌نام «خراسان» معروف بود. خراسان چهار شهر عمده داشت: مرو که امروز در ترکمنستان واقع است، نیشابور که امروز در ایران است، و دو شهر بزرگ خراسان هرات و بلخ در افغانستان است.[٨]

چنان‌که شما می‌دانید این اصطلاحات جغرافیایی، از نظر اطلاق، هر زمانی فرق می‌کند[۹]. اما در تمام دوره‌ی تاریخی ما سرزمین ما را به‌نام خراسان یاد کرده‌اند. شاهان ما مثل احمدشاه درانی، تیمورشاه درانی و پیش از آن، سلاطین غزنوی و غوری همه خود را شاهان خراسان خوانده‌اند[۱٠] و حتی در زمان محمدافضل‌خان که [در سال ۱۸۶۶ میلادی به امارت کابل رسید] سجع مُهر او این بود:

دو فوج مشرق و مغرب ز هم مفصل شدامـیـر ملک خـراســان محمـدافضـل شـد

اما لفظ افغانستان از لحاظ خود کلمه، در قرن هشتم، در تاریخ‌نامه هرات سیفی هروی می‌بینیم که ٣٦ مرتبه کلمه‌ی افغانستان و دو مرتبه هم کلمه‌ی اوغانستان به‌کار رفته است. اما به یک محدوده‌ی کوچک در نواحی بنُو وزیرستان و اطرافش (یعنی به اصطلاح شهرهای در قسمت جنوب افغانستان). بعد در کتاب روضات‌الجنات فی اوصاف مدینه هرات، معین‌الدین محمد اسفزاری، هم کلمه‌ی افغانستان را به‌کار برده و هم‌چنین بابر در توزک خود، چندبار این کلمه را استعمال کرده است. او می‌نویسد: «آمدم از کابل، رفتم به غزنی و از غزنه به گردیز و از گردیز به افغانستان» (یعنی تا آن‌زمان گردیز و غزنی و کابل و ... جز افغانستان شناخته نمی‌شد).

اما این‌که گفته می‌شود، کلمه افغانستان در عهد احمدشاه درانی به کل کشور اطلاق شد و رسمیت یافت، صحیح نیست[۱۱]؛ احمدشاه بابا خود را پادشاه خراسان می‌دانست. تمام متون هم پشتو و هم دری و هم عربی، همه شاهد قول ما است که البته ارائه کردن همه این شواهد در این مختصر نمی‌گنجد. به هر حال، کلمه افغانستان در آن زمان به‌طور رسمی به این سرزمین اطلاق نشده است. حتی در دوره‌ی تیمورشاه، شعرا چه به فارسی و چه به پشتو، که احمدشاه بابا و تیمورشاه درانی را وصف کرده‌اند، آن‌ها را شاه خراسان و گاهی حتی شاه ایران خوانده‌اند، نه شاه افغانستان.[۱٢]

در قراردادی که بین انگلیس و شاه‌شجاع منعقد شد، بار اول این کلمه را می‌بینیم. اما این‌که آقای فرهنگ می‌گوید که در سال ۱٨۰۱ میلادی، این کلمه در قرارداد بین انگلیس و ایران تذکر یافته است، من به اصل قرارداد رجوع کردم، در اصل قرارداد که به زبان انگلیسی است، کلمه‌ی افغانستان را ندارد، آن‌جا نوشته: «Afghan Land» (سرزمین افغان‌)، که آن‌را محمود محمود مترجم، به افغانستان ترجمه کرده است[۱٣].

با این حال، در عهد تیمورشاه درانی، یک نفر انگلیسی که گویا نخستین انگلیسی بود که از افغانستان می‌گذشت، سفرنامه‌ی دارد که در آن کلمه‌ی افغانستان را به‌کار برده، اما حدود اطلاق آن را نشان نداده است. مونت استوارت الفنستون، هم در سال ۱٨۱۵ میلادی، وقتی که به‌عنوان فرستاده‌ی دولت انگلیس به دربار امیر دوست‌محمدخان به کابل آمد، کتابی نوشت و کتاب خود را «بیان سلطنت کابل» نام گذاشت[۱۴]. او ننوشت سلطنت افغانستان! حتی نقشه افغانستان که در سال ۱٨۰۹ میلادی، ترسیم شده و موجود است، در آن نیز از سلطنت کابل نام‌برده شده است. اما از سال ۱٨٣۲ بدین‌سو، کلمه افغانستان نام رسمی مملکت ما شده، البته تا زمانی هم افغانستان-ترکستان می‌گفتند و از عهد امیر عبدالرحمان‌خان به بعد، فقط کلمه افغانستان به‌کار رفته است.


سخنان زنده‌یاد دکتر عبدالاحمد جاوید



[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده و پی‌نوشت‌ها هم توسط او نگاشته شده است.


[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- سال‌ها پیش، شاید اواخر حکومت طالبان (پیش از برگزاری کنفرانس قبرس) بود، که شادروان استاد دکتر عبدالااحمد جاوید به مشهد آمد. در آن‌زمان، آقای محمدآصف فکرت برایم تلفنی زنگ زد که جناب دکتر جاوید به مشهد آمده و می‌خواهد شما را ببیند. گفتم خیلی عالی است من هم می‌خواهم ایشان را زیارت کنم. اما گفت او در قونسلگری افغانستان در مشهد دعوت است. من گفتم شما می‌دانید که از افراد جمعیتی قونسلگری خوشم نمی‌آید. اما چون استاد اصرار به دیدار داشت. به احترام ایشان آن‌جا رفتم. همه در حال نهار خوردن در خانه‌ی قونسل افغانستان بودند، استاد مرا در آغوش گرفت و گفت بنشین غذا بخور! لبخند زدم و گفتم چشم می‌نشینم ولی قبلاً غذا خورده‌ام.
بعد از غذا صحبت پیرامون همین نام‌های تاریخی افغانستان آغاز شد و استاد گفت من کتاب «درآمدی بر تاریخ افغانستان»، را اتفاقی از یک دکه (کیوسک روزنامه‌فروشی) در لندن خریداری کردم. وقتی خواندم کتاب بسیار جالب و پُرباری برایم بود. از من خواست چند جلد کتاب خودم و چند منبع تاریخی دیگر را در اختیارش بگذارم. بعدها دیدم استاد نازنین، همان مطلب «نام‌های تاریخی افغانستان» کتابم را زیباتر و گستره‌تر از من در کتاب اوستای خود بیان کرده است و البته یادی از من نیز نمود. با این حال، نکات قابل ذکری در بیانات استاد ارجمند و فرهیخته است که آن‌ها در پی‌نوشت توضیح داده‌ام. (مهدیزاده کابلی)
[٢]- این مطلب را نخستین‌بار، آقای نجیب مایل هروی، در کتاب خود زیر عنوان «بگذار تا از این شب دشوار بگذریم»، مطرح کرده است.
[٣]- آريانا، از نظر جغرافيايی، همان خطه‌ی باستانی است که از آن به‌عنوان «اصلی‌ترين پايگاه تمدن آريايی» نام برده شده است و امروزه قسمت عمده‌ی آن افغانستان ناميده می‌شود و حدود تاریخی آن تقریباً با حدود تاریخی خراسان بزرگ یکی بود. این واژه، در واقع، واژه‌ی یونانی (Αρειανή يا Arianē) است که نام بخش شرقی سرزمين‌های آریایی در قلمرو امپراتوری پارس باستان (هخامنشیان) بود که در کنار هند موقعيت داشت و شامل بخش شرقی ايران کنونی، کشور افغانستان و شمال غرب هند تا رود سند (پاکستان امروزی) می‌شد. اراتس‌تن [(٢٧٦-۱٩٦ ق.م.) Eratosthene]، اولين نويسنده‌ی يونانی است که اسم آريانا را برای سراسر سرزمين‌های ميان بيابان مرکزی ايران تا رود سند به‌استثنای باختر (بلخ) و سرزمين‌های شمالی اطلاق کرده است. اما، استزابو [(حدود ٦۳/٦٤ ق.م-٢۱ م) Strabo]، جغرافی‌دان معروف عهد قديم يونان، که اندکی بعد از سقوط دولت يونانی باختر می‌زيست و از افغانستان امروزی با نام آريانا ياد کرده، باختر (بلخ) و سغد را هم جزئی از آريانا به‌شمار آورده‌ است. بعدها، بطلمیوس و دیگر جغرافی‌دانان باستان نيز از سرزمینی که در جنوب هندوکش بین کویر نمک ایران در غرب و رود سند در شرق واقع بوده، به‌نام «آریانا» یاد کرده‌اند. به نوشته‌ی بيلو، بطلیموس، هفت استان آريانا را چنین مشخص می‏‌سازد: مارجیانا (حوزه‌ی مرغاب)، بکتریانا (بلخ و بدخشان)، هریوا (حوزه‌ی هرات)، پاروپامیزاس (حوزه‌ی کابل و هزاره جات)، درانجیانا (حوزه‌ی سیستان)، اراکوزیا (حوزه‌ی ارغنداب) و گدروزیا (حوزه‌ی بلوچستان). (رجوع شود به: مهدیزاده کابلی، درآمدی بر تاریخ افغانستان و مقاله‌ی ‌نام‌های تاریخی افغانستان از همین نویسده، در دانشنامه آریانا و کابل‌نامه).
[۴]- آریان، که در برخی متون قدیم‌تر فارسی دری به‌معنای آریایی به‌کار رفته است، در اصل صورت پهلوی اشکانی (در زبان پارتی) واژه‌ی آریانا است.
[۵]- منظور استاد از کتاب قدیم، همان کتاب اوستا، به‌ویژه بخش گاثاها است.
[٦]- رجوع شود به: مهدیزاده کابلی، درآمدی بر تاریخ افغانستان، ص ۵.
[٧]-
[٨]- رجوع شود به: مهدیزاده کابلی، درآمدی بر تاریخ افغانستان، ص ۱٢.
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]- شاید نخستین‌بار ملا فیض‌محمد کاتب چنین نوشته باشد. او در جلداول کتاب سراج‌التواریخ خود نوشت: «در زمان سلطنت اعلیحضرت احمدشاه که بعد از انقراض سلطنت اعلیحضرت نادرشاه در سال هزاروهفتصدوچهل‌وهفت (۱۷۴۷) میلادی، مطابق هزارویکصدوشصت (۱۱٦٠) هجری بر اریکه‌ی سلطنت جلوس نمود، زیاده‌تر موسوم به افغانستان شد و اظهر این‌که به اعتبار کثرت و انبوهی مردم افغان که در این مملکت ساکن و متوطنند، به زیادت لفظ ستان (جای انبوهی چیزها) در اخیر لفط افغان به افغانستان نامزد گردیده است؛ چون عربستان و گلستان وغیره که به‌واسطه‌ی انبوهی قبایل عرب و گل، به این نام‌ها موسوم شده‌اند.» (کاتب، فیض‌محمد، سراج‌التواریخ، ج ۱، ص ٣)
[۱٢]-
[۱٣]- این‌که استاد بزرگوار می‌نویسد که گویا کلمه‌ی «Afghan Land» (سرزمین افغان‌) را در قرارداد سال ۱٨۰۱ میلادی میان انگلیس و ایران، که به‌زبان انگلیسی است، محمود محمود مترجم، به افغانستان تبدیل کرده است، با واقعیت مطابقت ندارد. هرچند سخن استاد در مورد متن انگلیسی برای ما حجت است؛ اما محمود محمود با نام اصلی محمود پهلوی، محقق، نویسنده، مترجم و از مِلّیون و آزادیخواهان فعال صدر مشروطیت ایران بود، کتاب «تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم» را در ۸ جلد تألیف کرده است، نه ترجمه. از این گذشته، متن فارسی این قرارداد، در کتاب «روضةالصفای ناصری»، تألیف رضاقلی خان هدایت که در ادامه کتاب روضةالصفا اثر میرخواند نوشته شده، نیز آمده است. رضاقلی‌خان هدایت طبرستانی (زاده‌ی ۱۸ خرداد ۱۱۷۹ خ - درگذشته‌ی ۸ تیر ۱۲۵۰ خ)، در دوران حکومت محمدشاه و ناصرالدین‌شاه قاجار، در ایران می‌زیست. به هر حال، این مطلب خود گواه است که بر خلاف ادعای آقای نجیب هروی و پیروان گفته‌ی او که گویا نام «افغانستان» را انگلیسی‌ها بر سرزمین ما گذاشته‌اند، نه‌تنها انگلیسی‌ها مدت‌ها از نام افغانستان به‌عنوان یک کشور بی‌خبر بوده‌اند، بلکه شاید این نام را ایرانی‌ها برای نخستین‌بار به این مفهوم اطلاق کرده باشند. اما چنان‌که در کتاب «درآمدی بر تاریخ افغانستان» و نیز در مقاله‌ی «افغان و افغانستان» نگاشته‌ام، این اطلاق نمی‌تواند بدون پیشتوانه‌ی بومی باشد.
[۱۴]- این کتاب مونت‌استوارت الفنستون، با عنوان «افغانان: جای، فرهنگ، نژاد (گزارش سلطنت کابل)»، توسط آقای محمدآصف‌ فكرت ترجمه شده است و در ایران به نشر رسیده است.


[] جُستارهای وابسته




[] سرچشمه‌ها