جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۶ خرداد ۱۹, جمعه

شهر

از: دانشنامه‌ی آریانا

شهر


فهرست مندرجات
تقسیمات کشوریشهرهای افغانستان

شهر (به انگلیسی: City، با تلفظ آمریکایی: City)، زیستگاه نسبتاً بزرگ و دایمی انسانی (Large and permanent human settlement) است. در زبان فارسی باستان، «شهر» را «خشت» می‌گفتند که به‌معنای پادشاهی بوده‌ است. در اوستا این واژه به‌صورت «خَشَتَر» بوده که واژه‌ی «شهر» در فارسی دری از همین واژه‌ی اوستایی آمده است. واژه‌ی شهر در روزگار باستان مفهوم وسیع‌تری داشت و به‌معنای کشور، استان و ایالت و دولت به‌کار می‌رفت. این واژه بعدها با گذشت زمان مفهوم کوچک‌‌تری یافت و همپایه‌ی شهر به‌معنای کنونی آن گردید.


واژه‌شناسی

واژه‌ی «شهر»، به‌نظر می‌رسد از زبان پهلوی اشکانی یا زبان پارتی وارد زبان فارسی دری شده باشد. این واژه، به‌معنای «مکان مسکونی بزرگ شامل خیابان‌ها، بازارها، تاسیسات اداری، و امثال آن» است؛ در جای دیگر آمده است: «آبادی، بلد، دیار، شهرستان، کشور، مدینه، ملک، ناحیه، ولایت، برج، ماه».

در زبان فارسی دری، دو واژه‌ی «شار» و «شهر» که مورد استفاده جدید قرار گرفته‌اند، دارای ریشه‌های باستانی هستند. شار یا شارستان خود از ریشه‌ی شهر گرفته شده که به‌صورت‌های قدیمی‌تر «شتر»، «خشتر» از ریشه‌ی «خشی» به‌معنای شاهی‌کردن آمده است. به‌نوشته‌ی ناصر فکوهی، «از این‌رو یگانگی مفاهیم شهر، کشور و پادشاهی و پادشاه و وجود یک بار معنایی بسیار مقدس در این واژگان مشخص می‌شود. این امر همان‌گونه که در زیر دیده می‌شود، در شهر ایرانی از آغاز قابل مشاهده بوده زیرا این شهر در واقع یک شهر-‌قدرت است یعنی محل استقرار قدرت پادشاهی».

واژه‌ی «شهر»، برگرفته از Xšaθra (پادشاهی، سلطنت) اوستایی است، که در فارسی باستان به‌صورت Xšaça (پادشاهی، سلطنت) آمده است، چنان‌که در ترکیب با اسم Artaxšaça (اردشیر) دیده می‌شود، مرکب از Arta- (عدل، داد) + Xšaça (پادشاهی) است، به‌معنای «پادشاهی توأم باعدل و داد». به‌نظر هنریک ساموئل نیبرگ (Henrik samuel Nyberg) واژه‌ی Xšaθra در معانی قلمرو، محفل، عرصه و میدانی که نیروی خدایی را آشکار می‌کند بارها در اوستا آمده، در چنین مواردی واژه به‌معنای «کشور» است. البته به نظر او «خشثره» (Xšaθra) نیروی سیاسی را هم در بردارد، چنان‌که در ترکیب «هوخشثره» (شهریار خوب) و «دوش‌خشثره» (شهریار بد و پلید) دیده می‌شود؛ ولی در گاهان این واژه بیشتر معنای دینی دارد تا سیاسی مانند «در قلمرو نیروی تو، ای مزدا». واژه‌ی «خشثره» در سانسکریت به‌صورت Kṣatrá، در هندواروپایی به‌شکل Qpetro، در ختنی به‌صورت Ksāra (به‌معنای قدرت، قلمرو، حکومت) و در ارمنی به‌شکل Ašxarh (به‌معنای جهان) آمده است. صورت فارسی میانه آن نیز šahr در معانی مُلک، سرزمین، قلمرو، کشور سلطنتی، شاهنشاهی به‌کار می‌رفته است.. یکی از متن‌های فارسی میانه به‌نام «شهر‌[ستان]های ایران» (Šahrīhā ī ērān)که منبع مستقلی در جغرافیای ساسانی است تقریباً از ۱۱٢ شهر با اشاره به بناکننده‌ی آن نام برده مانند: Xwarāsān (خراسان)، Nawāzag (نوازگ)، Pōšang (پوشنگ)، Kūmis ud Panj burg (کومس و پنج‌برج)، Panj husrō (پنج خسرو)، و ... که در قلمرو ایران ساسانی قرار داشته و از ۵۴ شهر هم بدون نام اسم برده شده است. نمونه‌ی زیر برگرفته از متن بندهش است که واژه‌ی Šahr در معنای «کشور» آمده است:

    “Šābuhr ō xwadāyīh mad ud awēšān Tāzīgān spoxt ud šahr aziš stad” (٣٣/٢۱) (شاپور به پادشاهی آمد و آن تازیان سپوخت و شهر (کشور) از ایشان بِستد).

برخی واژه‌های هم‌ریشه و ساخته‌شده از واژه‌ی «شهر» عبارت‌اند از: شاه، شهربان، شهریور، شهرستان، شهرنشینی، شهریار، شهروند، شهردار و ...

واژه‌ی «City» (شهر) و واژه‌ی مرتبط با آن، یعنی: «Civilization» (تمدن) که از طریق زبان قدیم فرانسه، ریشه در واژه‌ی لاتین «Civitas» دارد، و معنای اصلی «Citizenship» (شهروندی) یا اعضای جامعه، در نهایت در مطابقت با «Urbs» است. واژه‌ی ‌‌رومی «Civitas» رابطه‌ی نزدیکی با واژه‌ی یونانی «Polis» (پولیس یا شهر) دارد. چنان‌که ریشه‌ی واژه‌ی انگلیسی «Metropolis» (کلان‌شهر) نیز در همین واژه‌ی یونانی است.

بنابراین، به‌نوشته‌ی زهره نظام محله، در ریشه‌شناسی واژه‌ی شهر به چند مفهوم برخورد می‌شود که برخی نزدیک به‌معنای امروزی بوده و برخی نیستند. این واژه‌ها شامل: ،Urban  ،Ville  ،Cite  ،Polis  ،Borough  مدینه و شار بوده که در ادامه مختصراً به هر یک اشاره می‌شود.


تعریف

...


پیشینه‌ی تاریخی

...


شهر از نظر جغرافیا



شهر از نظر جامعه‌شناسی

...


شهر و شهرنشینی

...


شهرهای جهان

...


[] يادداشت‌ها




[] پيوست‌ها


...


[] پی‌نوشت‌ها

سرواژه‌ی «City»، از ویکی‌پدیا، دانشنامه‌ی آزاد (به‌زبان انگلیسی)
ابوالقاسمی، محسن، راهنمای زبان‌های باستانی ایران، ص ۱٦۱.
اوشیدری، جهانگیر، دانشنامه‌ی مزدایسنا، ص ٣۴٧.
سرواژه‌ی «شهر»، از ویکی‌پدیا، دانشنامه‌ی آزاد

معنی شهر، دیکشنری آنلاین آبادیس
فکوهی، ناصر، انسان‌شناسی شهری، صص ٢٦-٢٨؛ به نقل از: زهره نظام محله، واژه‌ای به‌نام شهر، وب‌سایت انسان‌شناسی و فرهنگ
کنت، ص ۱٧۱a
نیبرگ، هنریک ساموئل، دین‌های ایران باستان، ترجمه سیف‌الدین نجم‌آبادی، ص ۱۴۱
کنت، ص ۱٨۱a
بیلی، ص ٦٧
نیبرگ، ص ۱٨٣
مطالب برگرفته از بنونیست در این‌جا ترجمه‌ی ناصر فکوهی، به‌نقل از: ليلا عسگری، ریشه‌شناسی واژه‌ی شهر، از وب‌سایت انسان‌شناسی و فرهنگ است.


[] جُستارهای وابسته






[] سرچشمه‌ها

نیبرگ، هنریک ساموئل، دین‌های ایران باستان، ترجمه سیف‌الدین نجم‌آبادی، کرمان: دانشگاه شهید باهنر (کرمان)، چاپ ۱٣٨٢.
فکوهی، ناصر، انسان‌شناسی شهری، تهران: نشر نی، چاپ ۱٣٨٣
ابوالقاسمی، محسن، راهنمای زبان‌های باستانی ایران، تهران: سمت، چاپ ۱۳۷٦
اوشیدری، جهانگیر، دانشنامه‌ی مزدایسنا، تهران: مرکز، چاپ ۱۳۷٨،
Bailey, H.W. (1979) Dictionary of Khotan Saka, Cambridge
Benveniste, Emile (1969). Le vocabulaire des instituations indo-européennes Paris, Les Editions de minut.
Kent R.G. (1953) Old Persian (Gerammar-Texts-Lexicon), New Haven.
Nyberg H.S (1969-1974) A manual of Pahlavi, I-II, Wiesbaden.


[] پيوند به بیرون

[۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]

رده‌ها:...