جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۶ تیر ۱۷, شنبه

ارداویراف‌نامه

از: دانشنامه‌ی آریانا

ارداویراف‌نامه


فهرست مندرجات
متون زرتشتیارداویراف

ارداویراف‌نامه (به انگلیسی: Book of Arda Viraf)، نام یکی از کتاب‌های نوشته‌شده به زبان پارسی میانه (زبان پهلوی ساسانی) است که از پیش از اسلام به‌جا مانده‌ است. اَرداویراف، موبدی زرتشتی در زمان ساسانیان، به ادعای خودش سفری به جهان دیگر و بهشت و دوزخ کرد و خاطراتش را در کتاب اَرداویراف‌نامه نوشته است.


واژه‌شناسی
ارداویراف‌نامه

ارداویراف، از دو واژه‌ی «اردا» (Arda) و ویراف (Viraf) ترکیب شده است. در لغت‌نامه‌ی دهخدا در مورد معنای «اردا» چنین آمده است: «این واژه که به‌صورت ارتا، ارت، و ارد نیز نگاشته شده است، برگرفته از واژه‌ی اَرتَه و اَرِتَه اوستایی و رتَه سانسکریت به‌معنای درستی و راستی و پاکی و تقدس و مجازاً مقدس است. این کلمه به‌صورت مزید مقدم در «ارداویراف» دیده می‌شود. مؤلف برهان قاطع آرد: اردا بر وزن فردا، نام موبدی و دانشمندی است و او در زمان اردشیر بابکان بوده و فارسیان او را پیغمبر دانسته‌اند و او را ارداد بر وزن فرهاد نیز گفته‌اند و پدر او ویراف نام داشته به‌کسر واو - انتهی. باید دانست که اردا نام موبد و دانشمند مزبور نبوده، بلکه عنوان وی محسوب می‌شده است، همچون قدیس نزد مسیحیان و نام خود او ویراف بوده است نه نام پدر وی.»

این لغت‌نامه در خصوص معنای «ارداویراف» (ویراف مقدس) نوشته است: «نام یکی از موبدان که به‌عقیده‌ی پارسیان صاحب معراج بوده و ارداویراف‌نامه معراج‌نامه‌ی اوست. برخی از مستشرقین مانند بارتِلِمی و وِست به پیروی از روایات زرتشتی این نام را ارتاویراف و ارداویراف و گاه جز دوم را ویراپ خوانده‌اند و بعضی مانند کریستِن‌سِن آن‌را ارداگ ویراز و ارتاگ ویراژ دانسته‌اند ولی امروز تلفظ نخستین را ترجیح می‌دهند.»


پیشینه‌ی تاریخی تحقیقات

سرنوشت و پایان کار انسان‌ها، از دوران بسیار کهن، اندیشه‌ی بشر را به‌خود مشغول داشته و در آثار بیش‌تر ادیبان جهان به اشکال مختلفی بروز کرده است. ادبیات پارسی نیز مستثنی نبوده و یکی از این مجموعه‌ها، سیر و سفر ویراف مقدس را حدود هزار سال قبل از به‌وجود آمدن کمدی الهی دانته در کتاب ارداویراف‌نامه متجلی کرده است. ارداویراف‌نامه که از نوشته‌های پهلوی دوران ساسانی است، داستان ارداویراف، مرد پاک و پرهیزگاری است که پیشوایان و موبدان دین زرتشتی او را برگزیدند که سیری در جهان دیگر کند و از روان و سرگذشت درگذشتگان اطلاع حاصل کند. او که به‌گفته‌ی موبدان در تمام عمرش گناهی نکرده به‌حکم قرعه برای این سفر انتخاب می‌شود و پس از شستن سر و تن و پوشیدن جامه نو و خوردن خورش، بر بستری پاک آرمیده و سه جام می و منگ گشتاسپی می‌نوشد و به‌خواب می‌رود و به‌مدت هفت شبانه‌روز به‌همراه دو فرشته از طبقات بهشت و دوزخ دیدن می‌کند. نیکوکاران و گناه‌کاران را می‌نگرد و از سرنوشت اعمال آن‌ها آگاه می‌شود. بعد از این، به پیشگاه اورمزدا پذیرفته می‌شود و در روز هفتم به این جهان باز می‌گرددو از دبیری فرزانه می‌خواهد تا مشاهداتش را بنویسد و این چنین است که ارداویراف‌نامه شکل می‌گیرد.

در قرن هفتم هجری قمری، زردشت بهرام‌پژدو، شاعر زرتشتی، ارداویراف‌نامه را به‌نظم درآورد. این منظومه که از ۱۱٦٢ بیت تشکیل شده و تاکنون کمتر مورد تحقیق قرار گرفته است. فهرست سرفصل‌های این منظومه به قرار زیر است:

کتاب اردای ویراف، رفتن اردای ویراف بر چینودپلی (پل صراط)، شرح دادن ارداویراف کارهای اول صفت بهشتیان، مناجات، کیفیت‌های دوزخ و دوزخیان، آمدن اردای ویراف از بهشت به گیتی و شرح او، گفتار اندر آوردن سروش و اردیبهشت اردا را به این جهان، گفتار انجامیدن قصه‌ی اردای ویراف و سخن چند اندر ختم کتاب گوید.

این منظومه، مسلماً از نظر ادبی چندان ارزشمند نیست و تنها اشارات تاریخی و اندیشه‌های کهن مستتر در آن است که می‌تواند راه‌گشای پژوهشگران باشد.

از این گذشته، کتاب ارداویراف‌نامه، برای نخستین‌بار در سال ۱٨۱٦ میلادی توسط جی. آ. پوپ (J. A. Pope)، خاورشناس انگلیسی، مورد توجه و بررسی قرار گرفت و در همان‌سال برگردان ارداویراف‌نامه را با عنوان «The Ardai Viraf Nameh» یا «The Revelations of Ardai Viraf» در لندن منتشر کرد.

هرچند این تحقیق در شناسانیدن ارداویراف‌نامه به اروپاییان نقش قابل ملاحظه‌ای داشته اما کتاب ام. هوگ (M. Haug) و ای. دبیلو وست (E. W. West) نقش بیش‌تری در این زمینه ایفا کرد. هوگ و وست دو تن از خاورشناسان نسل گذشته‌اند که در زمینه‌ی ارداویراف‌نامه و متون پهلوی، تحقیقات وسیعی انجام داده‌اند. این دو به دستیاری تعدادی از دانشمندان پارسی بیش‌تر نسخ بازمانده از متون پهلوی را از صورت خطی خارج کردند و با ترجمه و شرح به زیور چاپ آراسته کردند.

در سال ۱٨٧٢ این دو به‌همراه هوشنگ جی جاماسب اسا (H. Jamaspji Asa) مجموعه‌ای را در دو جلد منتشر کردند که سال‌ها، منبعی موثق در زمینه‌ی تحقیقات مربوط به ارداویراف‌نامه قرار گرفت و تحقیقات بعد از خود را تحت تأثیر قرار داد. جلد اول آن شامل متن پهلوی ارداویراف‌نامه و گشت فریانو (Gosht i Fryano) به‌عنوان متن ضمیمه‌ی اول و هادخت نسک به‌عنوان ضمیمه‌ی دوم به‌همراه ترجمه‌ی انگلیسی آن‌ها می‌باشد. این جلد در سال ۱٨٧٢ منتشر شد.

در این اثر چندین نسخه باهم مقابله شده است. سه نسخه از آن‌ها متعلق به هوگ و دو نسخه متعلق به «کتابخانه‌ی دانشگاه کپنهاگ» و یکی متعلق به «کتابخانه‌ی لندن» و سه نسخه متعلق به زردشتیان بوده است. جلد دوم این مجموعه نیز دو سال بعد در سال ۱٨٧۴ به‌چاپ رسید.

این مجلد شامل واژه‌های پهلوی ارداویراف‌نامه، گشت فریانو، هادخت نسک و چند متن پهلوی دیگر می‌باشد. این واژه‌نامه، واژه‌های پهلوی را عیناً به‌خط پهلوی به‌همراه آوانویسی آن‌ها به لاتین آورده است. هم‌چنین به مباحث ریشه‌شناسی نیز می‌پردازد و دیگر این‌که در این مجلد سوای نسخه‌های پیشین، از ترجمه‌های پازند سانسکریت، گجراتی و فارسی نیز استفاده شده است.

چاپ مجدد این مجموعه به‌سال ۱۹٧۱ میلادی، در آمستردام هلند صورت گرفته است. این کتاب با پیش‌گفتاری از هوگ آغاز می‌شود. او در این پیش‌گفتار به چگونگی آماده‌ شدن نسخه‌های ارداویراف‌نامه و همراهی هوشنگ جی جاماسب آسا در تهیه و آماده‌کردن این نسخه‌ها پرداخته است. بعد از پیش‌گفتار، مقدمه‌ای مفصل توسط هوگ و وست تحریر شده که مشتمل بر چهار بخش اصلی است. بخش نخست به توضیح کاملی از نسخه‌های ارداویراف‌نامه و شروح و نوشته‌های پازند، گجراتی و سانسکریت و به‌ویژه آن‌ها که در متن این کتاب بیش‌تر مورد نظر بوده‌اند، پرداخته است. سپس خلاصه‌ای داستان برگزیده‌شدن ارداویراف، توسط موبدان زرتشتی جهت سیر در جهان دیگر و آگاهی از سرگذشت روان مردگان و دیدار او از طبقات بهشت و دوزخ آمده است. در انتها نیز اشاره‌ای به ترجمه‌ی انگلیسی پوپ از ارداویراف‌نامه شده و چند شرح و ترجمه‌ی دیگر از ارداویراف‌نامه نیز که توسط دانشمندان پارسی صورت گرفته، بررسی شده است.

در بخش دوم مقدمه، ابتدا مشکلات نوشتاری زبان پهلوی چه در کتیبه‌های ساسانی و چه در متون به‌جامانده بیان می‌شود. سپس به خصوصیات آوایی، صامت‌ها و مصوت‌ها و الفبای پهلوی اشاره شده و بعد از ان به توضیح در مورد هزوارش‌ها و چگونگی وارد شدن آن‌ها به زبان‌های ایرانی پرداخته است.

بخش سوم مقدمه، به محتویات ارداویراف‌نامه اختصاص یافته است. این بخش ابتدا به مقایسه‌ی ارداویرف‌نامه با کتاب‌های مشابهی چون کمدی الهی دانته و آثار ادبیات مسیحی و دیگران می‌پردازد و سپس به محتوای صد و یک فرگرد (= بخش) کتاب اشاره می‌کند.

بخش چهارم، گفتاری مختصری پیرامون داستان فریانو است. این داستان در مورد دانایی است که به سی‌وسه معما اخت (یا جادوگر اهریمنی) پاسخ می‌دهد و او را به نابودی می‌کشاند.

بعد از مقدمه، طی دو پیوست کوتاه بخش آغازین متن پازند و سانسکریت و هم‌چنین متن فارسی نسخی که جهت مقابله مورد استفاده بوده‌اند، آمده است. متن پازند و سانسکریت تنها شامل آوانویسی لاتین آن‌ها می‌شود و متن فارسی به الفبای فارسی ضبط شده است. پس از این متن، متن اصلی ارداویراف‌نامه به‌همراه آوانویسی آن، بخش عمده‌ی کتاب را در بر می‌گیرد و بعد از آن ترجمه‌ی انگلیسی متن و یادداشت‌های هوگ آمده است.

داستان «گشت فریانو» به‌همراه آوانویسی و ترجمه‌ی آن بخش بعدی کتاب را تشکیل می‌دهد. از آن‌جا که متن این داستان در تعدادی از نسخه‌ها به متن ارداویراف‌نامه اضافه شده است، وست و هوگ نیز با توجه به مراجعه به نسخ متعدد، این داستان را به‌عنوان ضمیمه‌ی اول به متن ارداویراف‌نامه اضافه کرده‌اند.

در انتها نیز متن «هادخت نسک» به‌همراه آوانویسی و ترجمه‌ی انگلیسی آن به‌عنوان ضمیمه‌ی دوم به چاپ رسیده است. فرگرد نخست هادخت نسک در مورد ارزش و اهمیت دعای اشم وهو (Asham Vahu) است. در فرگرد دوم از سرنوشت روان پرهیزکار و در فرگرد سوم از سرنوشت روان گناه‌کار پس از مرگ، سخن می‌رود. ظاهراً به‌دلیل نزدیکی موضوع هادخت نسک با ارداویراف‌‌نامه بوده است، که آن را به متن اضافه کرده‌اند.

ارداویراف‌نامه هوگ و وست، نخستین کاری است که با در دسترس قرار دادن بخش عمده‌ای از نسخ به‌جای مانده از آن تهیه شده است و همین موضوع، اهمیت کتاب حاضر را به‌عنوان یکی از کهن‌ترین تحقیقاتی که در شکل‌گیری آثار بعد از خود نیز نقش داشته افزایش می‌دهد. البته باید در نظر داشت که با توجه به دور شدن از مقطع این تحقیق و نشر آثار و نظریات جدید، برخی از یادداشت‌های کتاب، امروزه چندان مورد قبول نیست.

از دیگر تحقیقات نسبتاً قدیمی انجام شده، می‌توان به اثر بارتلمی (M. A. Barthelemy) خاورشناس فرانسوی اشاره کرد که در سال ۱٨٨٧ میلادی متشر شد.

این کتاب در واقع ترجمه‌ی فرانسوی ارداویراف‌نامه، و به‌ترتیب شامل مقدمه، ترجمه و تفسیر است. بارتلمی در مقدمه، موضوع کتاب و سوابق تاریخی آن را به‌طور خلاصه بیان داشته است. پس از مقدمه، ترجمه‌ی متن ارداویراف‌نامه و سپس شرحی برای فهم بهتر قسمت‌های مختلف کتاب آورده است.

دستور کیخسرو و دستور جاماسب جی جاماسب‌ آسا نیز، در سال ۱۹٠٢ ویرایش دیگری از ارداویراف‌نامه را به چاپ رساندند. ناشرین این نسخه از ارداویراف‌نامه‌ی هوگ و وست و ترجمه‌ی پوپ و ترجمه‌ی فرانسوی بارتلمی و ترجمه‌ی گجراتی و هم‌چنین نسخه‌ی فارسی بهرام پژدو استفاده کرده‌اند.

به‌علاوه، چند پژوهش متأخر نیز درباره‌ای ارداویراف‌نامه که هم‌دسترسی به آن‌ها آسان‌تر است و هم با مدنظر قراردادن تحقیقات و نتایج علمی جدیدتر تهیه شده‌اند، انجام پذیرفته است.

در ایران، دکتر رحیم عفیفی، پژوهشی با عنوان ارداویراف‌نامه یا بهشت و دوزخ در آیین مزدیسنا انجام داده، که نخستین‌بار در مشهد و به‌سال ۱٣۴٢ خورشیدی به‌چاپ رسیده و چاپ دوم آن نیز توسط انتشارت توس، در سال ۱٣٧٢ خورشیدی به‌نشر رسیده است. این کتاب به چهار بخش عمده تقسیم می‌شود که با‌ترتیب عبارتند از: پیش‌گفتار، ترجمه‌ی فارسی، متن پهلوی و واژه‌نامه.

پیش‌گفتار خود به چند بخش جداگانه تقسیم می‌شود. ابتدا مطلبی در باب نام ارداویراف و اشتقاق آن آمده است و مطالب بعدی به‌ترتیب به شخصیت ارداویراف و زمان زندگی او، زمان تألیف ارداویراف‌نامه، ارزش و اهمیت ارداویراف‌نامه، منابع کتاب و ترجمه‌ی ارداویراف‌نامه به‌زبان‌های مختلف می‌پردازد.

بخش بعدی به ترجمه‌ی متن پهلوی ارداویراف‌نامه به‌فارسی اختصاص دارد. در ترجمه‌ی متن پهلوی به فارسی نکات چند رعایت شده که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:

۱- اگر واژه‌ای برابر فارسی نداشته باشد، همان واژه در متن گذاشته شده و در زیرنویس، توضیح ان آمده است.

٢- بسیاری اصطلاحات آیین زرتشتی که در متن آمده به‌صورت زیرنویس شرح شده‌اند.

٣- برخی از واژه‌ها که خاص اهریمن و موجودات وابسته به اوست با عنوان «اهریمنی» مشخص شده‌اند.

۴- برخی از واژه‌ها برای درک بهتر خواننده، توسط مترجم افزوده شده است این واژه‌ها در داخل علامت [ ] قرار گرفته‌اند.

در بخش بعدی متن پهلوی ارداویراف‌نامه آمده است. این متن از روی نسخه‌ی دستور کیخسرو و دستور جاماسب آسا نقل شده است. هم‌چنین دکتر عفیفی، متن ارداویراف‌نامه هوگ و وست و ترجمه‌ی بارتلمی و یک نسخه‌ی گجراتی را مدنظر قرار داده و با دو نسخه‌ای عکسی متعلق به دانشگاه کپنهاگ مقابله نموده است و موارد ضروری را در زیرنویس صفحات توضیح داده است.

بخش بعدی واژه‌نامه است که حدود ۱۴٠٠ واژه را در بر می‌گیرد. در این واژه‌نامه، نخست هر واژه با نویسه‌ی خطی ثبت شده است و سپس حرف به حرف با الفبای فارسی قرائت شده و در برابر آن معنای واژه آمده است. از آن‌جا که خط فارسی قدرت نمایاندن تمامی مصوت‌ها را ندارد و مسلماً قادر به تلفظ دقیق واژه‌ها نیست، بعد از واژه‌نامه و در بخش پایانی کتاب برای نمایاندن تلفظ واژه‌ها از الفبای فونتیک بین‌المللی استفاده شده است و تمامی این واژه‌ها در واژه‌نامه بنابر همان فهرست، آوانویسی شده‌اند. البته این بخش، ضمیمه‌ی است که به چاپ دوم کتاب افزوده شده است. فهرست منابع مورد استفاده، کتاب را به پایان می‌ساند.

کار جدیدی که در مورد متن ارداویراف‌نامه صورت گرفته، اثری است که فیلیپ ژینیو (Philippe Ginoux)، در سال ۱۹٨۴ میلادی در پاریس منتشر کرد. دکتر ژاله آموزگار، این کتاب را به‌همراه ترجمه‌ و تحقیق به‌سال ۱٣٧٢ خورشیدی در تهران منتشر نموده است.

فهرست مطالب این کتاب به‌ترتیب چنین است: سخنی از مترجم، پیش‌گفتار، مقدمه، نشانه‌های کوتاه‌نویسی، کتابخانه، دست‌نویس‌های ارداویراف‌نامه، ترجمه‌ی فارسی، حرف‌نویسی و آوانویسی، فهرست واژه‌ها و عبارت‌هایی که زیر نفوذ فارسی به‌کار رفته‌اند، فهرست نام‌های خاص، و واژه‌نامه.


مضمون کتاب

کتابی پهلوی، ارداویراف‌نامه، در ۱٠۱ فصل از زمان ساسانیان و نوشته موبدی زرتشتی به‌نام اَرداویراف که شرح ادعای سفرش به جهان دیگر و بهشت و شکنجه‌های دوزخی را در آن نوشته است. در این کتاب از خوردن می و بنگ و وصلت ارداویراف با همه هفت خواهرانش به سنت ازدواج با محارم (← خویدوده) یاد شده است. از محتوای کتاب چنین برمی‌آید که متن اصلی پهلوی آن به اواخر دوره‌ی ساسانی تعلق داشته‌، اما تدوین نهایی کتاب در سده‌ی چهارم یا پنجم هجری صورت پذیرفته است.

در کتاب ارداویراف‌نامه شرح مفصل دوزخ و مجازات‌های دوزخی آمده است. پنج قطعه نقل‌قول از این متن پهلوی زرتشتی به شرح زیر است:

    «دیدم روان مردی که گُه و چرک به خوردش می‌دادند و دیوان با سنگ و تبر او را می‌زدند. پرسیدم او چه گناهی کرد؟ گفتند او کسی بود که بسیار به گرمابه می‌رفت و چرک خودش را به آب و آتش و زمین می‌داد». «دیدم روان گناهکارانی را که می‌ریدند و گُه خود را می‌خوردند و باز می‌ریدند و باز می‌‌خوردند. پرسیدم آنان چه گناهی کردند؟ گفتند آنان به دین و اهورامزدا و روز رستاخیز و بهشت و دوزخ ایمان نداشتند». «دیدم روان زنانی که دشتان (خون حیض) خود را می‌خوردند. پرسیدم آنان چه گناهی کردند؟ گفتند آنان در ایام دشتان به آب و آتش و زمین و گیاه دست زدند و به آسمان و خورشید و ماه و ستارگان نگاه کردند». «دیدم روان زنانی را که از هر ده انگشت آنان چرک و خون جاری بود و می‌خوردند و از هر دو چشم‌شان کرم بیرون می‌آمد. پرسیدم آنان چه گناهی کردند؟ گفتند آنان زنانی بودند که سر و صورت خود را آرایش می‌کردند». «دیدم روان زنانی را که با دست و دندان، پستان خود را می‌بریدند و سگ‌ها شکم‌شان را پاره می‌کردند و پاهای‌شان بر روی فلز مذاب بود. پرسیدم آنان چه گناهی کردند؟ گفتند آنان زنانی بودند که در زمان عادت ماهانه غذا می‌پختند و آشپزی می‌کردند و نزد شوهر پاک خود می‌نهادند». (رضی، هاشم، دانشنامه ایران باستان، صص ٣۵٨ تا ٣٦۱).


[] يادداشت‌ها




[] پيوست‌ها


...


[] پی‌نوشت‌ها

...


لغت‌نامه‌ی دهخدا در ادامه می‌افزاید:
هویت ویراف: در مقدمه‌ی رساله‌ی پهلوی «ارداویراف‌نامه» فصل اول (بندهای ٣٣-٣۵) آمده: «پس آن هفت مرد بنشستند و از هفت سه و از سه یکی ویراف نام بگزیدند و هست که نیشابور نام گویند.» هوک و وِست به استناد همین عبارت نوشته‌اند: «چون ارداویراف را «نیشاپوریان» نامیده‌اند، و یکی از مفسران اوستا به‌همین نام چندبار یاد شده، بعید نیست که هر دو یکتن باشند.» گایگر و کون نیز به اتکأ همین جمله (منتهی کلمه‌ی مذکور را «نیک شاهپور» خوانده‌اند) همین حدس را زده‌اند: نیشاپور یا نیک شاپور یا نیشاپوهر یا نیک شاپوهر نام یکی از مفسران اوستاست که در وندیداد پهلوی (V، ٣۴ و VIII، ٢٢) و هم‌چنین در نیرنگستان و رساله‌ی منوچهر (IV Iَ IVَ) از او یادشده است . وی به‌منزله‌ی مشاور خسرو انوشیروان (۵٣۱-۵٧۹ م) در متون پهلوی (چ وِست، ج ٢، ص ٢۹٧) معرفی شده است. با وجود احتمال وِست، بارتلمی نوشته: «هیچ دلیلی در دست نیست که ارداویراف را همین نیشابور بدانیم.» در صورت اصالت مقدمه‌ی رساله‌ی پهلوی، اگر قرائت وست صحیح باشد ارداویراف پسر نیشابور خواهد بود، چه «ان» علامت نسبت فرزندی‌ست نظیر اردشیر پاپکان و خسرو قبادان و اگر نسخه‌ی بارتلمی درست باشد نام موبد موضوع رساله نیشاپور و ارداویراف (مرد مقدس) لقب او خواهد بود.
زمان ویراف: در مقدمه‌ی رساله‌ی پهلوی ، فصل اول نام آذربادمارسپندان که پیش از معراج ویراف، ور را تحمل کرده بود، چنین یاد شده: «تا آن‌زمان که آذربادمارسپندان نیک پروردِ انوشه روان بزاد که [بنا به‌روایت دینکرد] روی گداخته ابر برریخت و چند داستان و داوری با بدکیشان و مخالف گروشنان (مؤمنان) کرد.» چون آذرباد موبد بزرگ عصر ساسانی و معاصر شاهنشاه شاپور دوم (٣٠۹-٣٧۹ م) پسر هرمز بوده و عبارتی از دینکرت نیز آن‌را تأیید می‌کند چنین استنباط می‌شود که عصر زندگانی ویراف مقدم بر اواخر مائه‌ی چهارم میلادی نبوده است . از طرف دیگر بنا به قراین موجوده نمی‌توانیم زمان او را از سال ٦۵۱ م. یعنی سال قتل آخرین شاهنشاه ساسانی یزدگرد سوم متأخّرتر بدانیم چه در آغاز مقدمه‌ی رساله‌ی پهلوی چنین آمده است: «پس اهریمن پتیاره برای بی‌گمان‌کردن مردم به این دین آن اسکندر گجسته (ملعون) رومی مصرنشین را برخیزانید و به‌غارت کردن و نبرد و ویرانی ایران‌شهر فرستاد تا بزرگان ایران را بکشت و پایتخت شاهی را آشفته و ویران کرد و این دین مانند اوستا و زند بر پوست گاو پیراسته و به آب زرّین نوشته‌ اندر استخر پاپکان در گنج‌نپشت نهاده بودند و آن اهرمن پتیاره‌ی بدبخت گجسته‌ی بدکردار اسکندر رومی مصرنشین را برانگیخت که بسوخت و چند دستوران و داوران و هیربدان و موبدان و دین برداران و افزارمندان و دانایان ایران‌شهر را بکشت ... پس از آن مردمان ایران‌شهر... به‌نعمت یزدان بی‌گمان شدند... پس موبدان و دستوران دین ... به‌درگاه پیروزمند آذرفرنبغ انجمن آراسته بسیار آیین سخن راندند و بر این شدند که ما را چاره باید ساختن ...» از این عبارات نیک پیداست که مؤلف رساله (یا نویسنده‌ی مقدمه) هرج و مرج سیاسی و دینی را که در نتیجه‌ی تسلط اسکندر و جانشینان وی در ایران پیدا شده و دنباله‌ی آن به‌عهد اشکانیان کشیده بود، در نظر داشته است و اگر ویراف (یا نویسنده‌ی ارداویراف‌نامه) پس از حمله‌ی عرب می‌زیسته ممکن نبود که چنین موضوعی را مسکوت بگذارد و از سوی دیگر در عصر اسلامی و حکومت حکام مقتدر عرب در قرون اولیه‌ی اسلام تشکیل چنین مجمعی از روحانیان زرتشتی بسیار بعید می‌نماید. از آن‌چه گفته شد می‌توان استنتاج کرد که ارداویراف پیش از سقوط خاندان ساسانی و در نتیجه در فاصله‌ی اواخر مائه‌ی چهارم و اواسط مائه‌ی هفتم میلادی می‌زیسته است.
مؤلف برهان قاطع ذیل کلمه‌ی اردا، آرد: نام موبدی و دانشمندی است و او در زمان اردشیر بابکان بوده و فارسیان او را پیغمبر دانسته‌اند و او را ارداد بر وزن فرهاد نیز گفته‌اند و پدر او ویراف نام داشته به‌کسر واو - انتهی . و مؤلف آنندراج گوید: نام قانون‌دانی که در سنه‌ی دو صد عیسوی مشهور بوده - انتهی. چنان‌که گفته شد به‌روایتی ارداویراف موبد و زاهد معروف معاصر اردشیر بود و معراج وی در زمان این پادشاه انجام گرفت. در دیباچه‌ی ترجمه‌ی کهن ارداویراف‌نامه به‌پارسی چنین آمده است: ایدون گویند که چون شاه اردشیر بابکان به‌پادشاهی بنشست، نود پادشاه بکشت و بعضی گویند نودوشش پادشاه بکشت و جهان‌را از دشمنان خالی کرد و آرمیده گردانید و دستوران و موبدانی که در آن‌زمان بودند همه را پیش خویشتن خواند و گفت که دین راست و درست که ایزد تعالی به‌زرتشت ... گفت و زرتشت در گیتی روا کرد مرا بازنمائید تا من این کیش‌ها و گفت‌وگوی‌ها از جهان بر کنم و اعتقاد با یکی آورم و کس بفرستاد به‌همه‌ی ولایت‌ها، هرجایگاه که دانایی و یا دستوری بود همه را به‌درگاه خود خواند. چهل هزار مرد بر درگاه انبوه شد. پس بفرمود و گفت آن‌هایی که از این داناترند باز پلینند. چهار هزار داناتر از آن‌جمله گزیدند و شاهان شاه را خبر کردند و گفت دیگر بار احتیاط بکنید، دیگر نوبت از آن‌جمله قومی که به تمیز و عاقل و افستا و زند بیش‌تر از بر دارند جدا کنید. چهارصد مرد برآمد که ایشان افستا و زند بیشتر از برداشتند. دیگرباره احتیاط کردند در میان ایشان چهل مرد بگزیدند که ایشان افستا جمله از بر داشتند. دیگر در میان آن‌جملگی هفت مرد بودند که از اول عمر تا به آن روزگار که ایشان رسیده بودند بر ایشان هیچ گناه پیدا نیامده بود و به‌غایت عظیم پهریخته بودند و پاکیزه در منشن و گوشن و کنشن و دل در ایزد بسته بودند. بعد از آن هر هفت را به‌نزدیک شاه اردشیر بردند. بعد از آن شاه فرمود که مرا می باید که این شک و گمان از دین برخیزد و مردمان همه بر دین اورمزد و زرتشت باشند و گفت‌وگوی از دین برخیزد چنان‌که مرا و همه‌ی عالمان و دانایان را روشن شود که دین کدام است و این شک و گمان از دین بیفتد. بعد از آن ایشان پاسخ دادند که کسی این خبر باز نتواند دادن الا آن‌کسی که از اول عمر هشت سالگی تا بدان وقت که رسیده باشد هیچ گناه نکرده باشد و این مرد ویراف است که از او پاکیزه‌تر و مینو روشن‌تر و راستگوی‌تر کس نیست و این قصه اختیار بر وی باید کردن و ما شش‌گانه دیگر یزشن‌ها و نیرنگ‌ها که در دین از بهر این کار گفته است به‌جای آوریم تا ایزد عز و جل احوال‌ها به ویراف نماید و ویراف ما را از آن خبر دهد تا همه کس به دین اورمزد و زرتشت بی‌گمان شوند و ویراف این کار در خویشتن پذیرفت و شاه اردشیر را آن سخن خوش آمد و پس گفتند این کار راست نگردد الا که به‌درگاه آذران شوند و پس برخاستند و عزم کردند و برفتند و بعد از آن، آن شش مرد که دستوران بودند از یک سوی آتش‌گاه یزشن‌ها پساختند و آن چهل دیگر سوی‌ها با چهل هزار مرد دستوران که به‌درگاه آمده بودند همه یزشن‌ها پساختند و ویراف سر و تن بشست و جامه‌ی سفید درپوشید و بوی خوش بر خویشتن کرد و پیش آتش بیستد و از همه گناه‌ها پتفت بکرد... پس شاهنشاه اردشیر با سواران سلاح پوشیده، گرد بر گرد آتش‌گاه نگاه می‌داشت تا نه که آشموغی یا منافقی پنهان چیزی بر ویراف نکنند که او را خللی رسد و چیزی بدی در میان یزشن کند که آن نیرنگ باطل شود. پس در میان آتش‌گاه تختی بنهادند و جامه‌های پاکیزه برافکندند و ویراف را بر آن تخت نشاندند و روی بند بر وی فروگذاشتند و آن چهل هزار مرد بر یزشن کردن ایستادند و درونی بیشتند و قدری په بر آن درون نهادند. چون تمام بیشتند یک قدح شراب به ویراف دادند و... هفت شبانروز ایشان به‌همان‌جا یزشن می‌کردند و آن شش دستور به‌بالین ویراف نشسته بود سی‌وسه مرد دیگر که بگزیده بودند از گرد بر گرد تخت یزشن می‌کردند و آن تیرست و شصت مرد که پیشتر بگزیده بودند از آن گرد بر گرد ایشان یزشن می‌کردند و آن سی‌وشش هزار گرد بر گرد آتش‌گاه گنبد یزشن می‌کردند و شاهنشاه سلاح پوشیده و بر اسب نشسته با سپاه از بیرون گنبد می‌گردید باد را آن‌جا راه نمی‌دادند و به‌هرجایی که این یزشن‌کنان نشسته بودند به‌هر قومی جماعتی شمشیر کشیده و سلاح پوشیده ایستاده بودند تا گروه‌ها بر جایگاه خویشتن باشند و هیچ‌کس بدان دیگر نیامیزند و آن جایگاه که تخت ویراف بود از گرد بر گرد تخت پیادگان با سلاح ایستاده بودند و هیچ‌کس دیگر را به‌جز آن شش دستور نزدیک تخت رها نمی‌کردند، چو شاهنشاه درآمدی از آن‌جا بیرون آمدی و گرد بر گرد آتش‌گاه نگاه می‌داشتی . و بر این سختی کالبد ویراف نگاه می‌داشتی. یشتند تا هفت شبان‌روز برآمد. بعد از هفت شبان‌روز ویراف بازجنبید و باز زیید و بازنشست و مردمان و دستوران چون بدیدند که ویراف از خواب درآمد خرمی کردند و شاد شدند و رامش پذیرفتند و بر پای ایستادند و نماز بردند و گفتند: شاد آمدی اردای ویراف... چگونه آمدی و چون رستی و چه دیدی؟ ما را بازگوی تا ما نیز احوال آن‌جهان بدانیم... ارداویراف واج گرفت، چیزی اندک مایه بخورد و واج بگفت پس بگفت این زمان دبیری دانا را بیاورید تا هرچه من دیده‌ام بگویم و نخست آن در جهان بفرستید تا همه‌کس را کار مینو و بهشت و دوزخ معلوم شود و قیمت نیکی کردن بدانند و از بد کردن دور باشند پس دبیری دانا بیاوردند و در پیش ارداویراف بنشست». رجوع به ارداویراف‌نامه (در یادنامه‌ی پورداود، ج ۱، ص ۱۵٠ به‌بعد) شود.



[] جُستارهای وابسته






[] سرچشمه‌ها







[] پيوند به بیرون

[۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]

رده‌ها │ ایران‌شناسی │ دین‌شناسی │ کتاب‌شناسی │ متون زرتشتی │ متون پهلوی