فهرست مندرجاتخطاهای روزمره
(۴)
این که مغالطه است
[↑] این که مغالطه است
در این قسمت میخواهم خود «خطاهای روزمره» را نقد کنم و نشان دهم چگونه ممکن است همین برنامه نیز مغالطهآمیز باشد. فرض کنید در معرفی مغالطهها بهعنوان مثال، یکی از کامنتها یا مقالهها را نقل کنم و نشان دهم چه نوع مغالطهای در آن وجود دارد. برای مثال استدلالی که نشان میدهد ۴=۲+۲ است؛ اما در رسیدن به این نتیجه از روشی نادرست استفاده کرده است.
اگر با نشان دادن نادرستی استدلالش بخواهم این نتیجه را بگیرم که چون این استدلالی مغالطهآمیز است، پس دو به اضافه دو، چهار نمیشود، من نیز مرتکب مغالطه شدهام. این مغالطه «استدلال بر اساس مغالطه» (Argument From Fallacy) است.
در واقع هر چه قدر هم استدلالی نامعتبر و مخدوش باشد، ارتباطی با ارزش صدق نتیجه آن استدلال ندارد و همچنان ممکن است نتیجهاش درست باشد. تنها اشکال چنین استدلالهایی که البته ایراد بزرگی هم هست، این است که مقدمه، نتیجه را حمایت نمیکند.
اما با وجود این، اشکال ادعای اینکه «نتیجه غلط است؛ چون استدلال نامعتبر و مغالطهآمیز است» خودش یک مغالطه است. در یک چنین مواردی تنها میتوان نشان داد که استدلال نامعتبر است و به استدلالکننده نشان داد، خوب است نتیجه و باور درست خودش را با استدلالی معتبر ارائه کند تا مورد قبول دیگران قرار گیرد.
نکته این است که این نتیجههای درست، همیشه مثل یک رابطه ریاضی شبیه مثال بالا، واضح نیستند و همین باعث به اشتباه افتادن دیگران و نادرست دانستن نتیجه آن استدلال میشود.
برای مثال در ادعایی شبیه این: «فکر میکنم شما نمیتوانید دربارهی روشنفکری دینی صحبت بکنید؛ و الا مجبور هستید دربارهی نقاش دینی یا پیانیست دینی هم صحبت بکنید که بیمعنی است اصلاً»
نتیجه این است که اصطلاحی به نام روشنفکری دینی وجود ندارد. اگر بخواهیم با تحلیل استدلال و نشان دادن مغالطه در روند استدلال، بگوییم پس نتیجه هم غلط است، مرتکب مغالطه شدهایم. در واقع ممکن است همین نتیجه را فرد دیگری با استدلالی معتبر اثبات کند. به هرحال باید تأکید کنم این مثال چندان خوبی نیست؛ زیرا نمیتوان گزارههای زبان طبیعی را با گزارههای ریاضی مقایسه کرد و از درستیشان مطمئن بود.
پس تنها باید توجه کنیم همیشه این امکان وجود دارد که فردی حرف خوبی را با استدلال بدی ارائه کند و حواسمان باشد با نشان دادن اشتباه استدلالاش، همچنان میتوانیم آن نتیجه را باور داشته باشیم. اگر بخواهم فراتر از این بروم، میتوان گفت چنین تعبیری از معرفی یک استدلال اشتباه نیز خود مبتنی بر تفکری مغالطهآمیز است.
در واقع اگر با نشان دادن اشتباه در روند یک استدلال در مثالهای روزمره یا نقدها و نظرها، خواننده این طور برداشت کند که در حال حمله به کل آن استدلال و نتیجهاش یا حتی گویندهاش هستم، تعبیرش بر اساس تفکری مغلطهآمیز شکل گرفته است.
در بسیاری از موارد خود واژه و اصطلاح مغالطه هم میتواند دستمایه یک مغالطه میشود. گاهی برای نقد و اعتراض و نادرست دانستن یک ادعا به واژه مغالطه متوسل میشویم و میگوییم این که مغالطه است. این مغالطه در مباحثات و مناظرات خیلی رایج است.
«چرا سفسطه میکنی؟» و «تو مدام مغلطه میکنی» از جملات کلیدی این مغالطه هستند. یا مثالی شبیه اینکه «شما درس این کار را خواندهاید و اصلاً عجیب نیست که حرفهایتان پر از مغالطه است. کسانی که فلسفه و منطق خواندهاند، خیلی خوب مغلطه میکنند.» اما اشکال در کجاست که این نوع نقد، مغالطه محسوب میشود؟
در این موارد کسی که در مقام نقد قرار دارد، اگر فقط ادعا کند که سخنی مغلطهآمیز است، خودش دچار مغالطه شده است. او باید بگوید دقیقاً کجای آن سخنان مغالطه است و در ضمن بگوید چه مغالطهای صورت گرفته است. نه به این معنی که نام آن مغالطه را بیان کند، بلکه اشکال ادعای مطرح شده را با استدلال نشان دهد یا اگر آن ادعا منجر به تناقض میشود، آن تناقض را نشان دهد. صرف گفتن اینکه ادعایی مغالطه است، هیچ چیز را ثابت نمیکند؛ نه اشتباه آن ادعا و نه درستی ادعای ما را.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- مریم اقدمی، خطاهای روزمره (۴): این که مغالطه است، وبسایت رادیو زمانه
[↑] جُستارهای وابسته
□ منطق
□ فلسفه
□ مغالطه
[↑] سرچشمهها
□ وبسایت رادیو زمانه