جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۳ خرداد ۲, جمعه

آیین زردشتی

از: مرتضی مطهری

اسلام و ایران

(ايران در استانۀ یورش اعراب)

فهرست مندرجات




[] آيين زرتشتی دين رسمی كشور

ساسانيان چون سياست كشور را بر اساس مذهب نهاده بودند و آيين زرتشتی را مذهب رسمی اعلام كردند و به‌روحانيون زرتشتی قدرت فوق‌العاده دادند، با پيروان ساير مذاهب غالباً حسن سلوك نداشتند و احياناً تحت تأثير روحانيون زرتشتی[۱] مردم را مجبور به‌ترك مذهب خود و پيروی از مذهب زرتشتی می‌كردند و اين مذهب را با زور شمشير به‌مردم تحميل می‌نمودند. كريستن‌سن می‌گويد:

«روحانيان زردشتی بسيار متعصب بودند، و هيچ ديانتی را در داخل كشور تجويز نمی‌كردند، ليكن اين تعصب بيشتر مبتنی بر علل سياسی بود، دين زردشت ديانت تبليغی نبود و رؤسأ آن داعيه نجات و رستگاری كليه ابنأ بشر را نداشتند، اما در داخل كشور مدعی تسلط تام و مطلق بودند، پيروان ساير ديانات را كه رعيت ايران به‌شمار می‌آمدند محل اطمينان قرار نمی‌دادند. خاصه اگر همكيشان آن‌ها در يكی از ممالك خارجه دارای عظمتی بودند.»[٢].

سعيد نفيسی می‌گويد:

«مهم‌ترین سبب آشفتگی اوضاع ايران در دوره ساسانيان اين بوده است كه پيش از پادشاهی اين خاندان، همه مردم ايران پيرو دين زردشت نبودند و اردشير بابكان چون موبد زاده بود و به‌ياری روحانيان دين زردشت به‌سلطنت رسيد به‌هر وسيله كه بود دين نياكان خود را در ايران انتشار داد و چون پايه تخت ساسانيان بر پشتيبانی موبدان قرار گرفت از آغاز، روحانيان نيروی بسياری در ايران يافتند و مقتدرترين طبقه ايران را تشكيل دادند و حتی بر پادشاهان برتری يافتند، چنانكه پس از مرگ هر پادشاهی تا از ميان كسانی كه حق سلطنت داشتند كسی را بر نمی‌گزيدند و به‌دست خود تاج بر سرش نمی‌گذاشتند به‌پادشاهی نمی‌رسيد. به‌همين جهت است كه از ميان پادشاهان اين سلسله تنها اردشير بابكان پسرش شاپور را به‌وليعهدی برگزيده است و ديگران هيچيك[٣] جانشين خود را اختيار نكرده و وليعهد نداشته‌اند. زيرا اگر پس از مرگ‌شان «موبدان موبد» به‌پادشاهی وی تن در نمی‌داد به‌سلطنت نمی‌رسيد در تمام اين دوره پادشاهان همه دست‌نشانده «موبدان موبد» بودند و هر يك از ايشان كه فرمانبردار نبود دچار مخالفت موبدان می‌شد و او را بدنام می‌كردند، چنان‌كه يزدگرد دوم كه با ترسايان بدرفتاری نكرد و به‌دستور موبدان به‌كشتار ايشان تن در نداد او را «بزهكار» و «بزهگر» ناميدند و همين كلمه است كه تازيان «اثيم» ترجمه كردند و وی پس از هشت سال پادشاهی ناچار شد مانند پدران خود با ترسايان ايران بدرفتاری كند»[۴].

ايضا می‌گويد:

«در ارمنستان كه از زمان تشكيل دولت «ماد» چه در دوره‌ی هخامنشی و چه در دوره اشكانی و ساسانی هميشه از ايالات مسلم ايران بوده و مدت‌های مديد شاهزادگان اشكانی در آن‌جا پادشاهی كرده‌اند، ساسانيان سياست خشنی پيش گرفته بودند و به‌زور شمشير می‌خواستند دين زرتشتی را در آن‌جا رواج دهند. ارمنيان در نتيجه همين خونريزی‌ها قرن‌ها پايداری و لجاجت كرده نخست در مذهب بت‌پرستی خود پا فشرده و سپس در حدود سال ٣٠٢ ميلادی اندك اندك بنای گرويدن به‌دين عيسوی را گذاشتند و طريقه مخصوصی اختيار كردند كه به‌ كليسای ارمنی معروف است، و در نتيجه همين اختلاف مذهبی در تمام دوره ساسانيان كشمكش بر سر ارمنستان در ميان ايران و روم باقی بود، و اين اختلاف نيز نه تنها ايران را در برابر امپراتوران رم و بيزنتيه يا بوزنتيه (بيزانس) و روميةالصغری يا روم غربی و شرقی ضعيف می‌كرد، بلكه كار بيگانگان ديگر و از آن جمله تازيانی[۵] را كه به‌ايران حمله بردند آسان كرد.»[٦] از كريتر، موبدان موبد زمان شاپور اول كه پس از او نيز مدتی بر سر كار بوده سه كتيبه در نقش رجب و سر مشهد و كعبه زردشت باقی است و جزئيات اقداماتی را كه به‌زور شمشير برای انتشار دين زرتشت در نواحی مختلف به‌كار برده است بيان می‌كند[٧].

در كتاب «تمدن ايرانی» فصل پنجم درباره كتيبه موبد سابق‌الذكر چنين می‌نويسد:

«در سال ۱۹٣۹ ميلادی در «نقش رستم»، نزديك تخت جمشيد، هيئت حفاری بنگاه خاوری شيكاگو، در سمت مشرق بنايی كه «كعبه زرتشت» نام دارد، كتيبه طويلی به‌دست آورد كه در آن موبد «كريتر» شرح می‌دهد كه چگونه از ٢۴٢ تا ٢۹٣ بعد از ميلاد كم كم رياست روحانيون مذهب زرتشت را اشغال كرده است. يكی از اين كتيبه‌ها حكايت می‌كند كه چگونه عده‌ای از مبلغان مذاهب خارجی[٨] را كه ماندن آن‌ها در ايران صلاح نبود از اين كشور بيرون كردند مانند يهودی‌ها، «سمناها» يا رهبانان بودايی، برهمايی‌ها، ناصری‌ها، مسيحيان، «موكتكاها» يا نجات‌يافته‌گان (كه احتمالاً از هندی‌ها بوده‌اند) و بالاخره زنديق‌ها يعنی پيروان مانی»[۹].

البته همه دوره ساسانی از نظر سختگیری‌های مذهبی یكسان نبوده است، همچنان‌كه قدرت روحانیون زردشتی همه وقت یكسان نبوده و همه سلاطین ایران تحت نفوذ مطلق آنان نبوده‌اند شاپور اول، یزدگرد اول، خسرو انوشیروان لااقل در قسمتی از دوران زمامداری خود روش نسبه آزاد منشآن‌های نسبت به‌اتباع سایر مذاهب داشته‌اند.

در كتاب «تمدن ایرانی» مقاله «وضع مذهب در ایران غربی در زمان ساسانیان» پس از نقل كتیبه موبد «كریتر» و سختگیری‌هایی كه در زمان او می‌شده است، می‌گوید:

«از طرف دیگر وقایع نگار ارمنی «الیزه و ارداپت» از دستخطی یاد می‌كند كه مربوط به‌شاپور است و در آن امر داده شده كه مغ‌ها و یهودی‌ها و پیروان مانی و طرفداران تمام مذاهب دیگر را در هر نقطه از ایران كه باشند آزاد بگذارند و مانع انجام مراسم مذهبی آن‌ها نگردند كتیبه اول مربوط به‌ آزاری است كه در زمان پادشاهی بهرام دوم بین ٢٧٧ و ٢۹٣ میلادی نسبت به‌ اقلیت‌ها انجام گرفته و دستور دوم راجع به ‌آزادی مذاهب است كه افتخار آن‌را باید به‌شاپور اول (٢۴٢-٢٧٣) نسبت داد.»[۱٠].

كریستن‌سن در فصل ششم كتاب خویش كه راجع به‌ عیسویان ایران بحث می‌كند وضع كلی عیسویان را در آن عهد چنین شرح می‌دهد.

«برای توضیح روابط بین عیسویت و دیانت رسمی ایران در قرون چهارم و پنجم به‌ذكر عباراتی چند از «زاخو» مبادرت می‌ورزیم: عیسویت در عهد ساسانی همیشه حتی در سخت‌ترین دوره‌های زجر و تعدی، مجاز بوده است. اگر چه گاهی بعضی مجامع عیسوی در شهرها و دهات دستخوش آزار[۱۱] عمال ایرانی می‌شده‌اند. عیسویان اصول دینی خود را در انجمن‌هایی كه در سنوات ۴۱٠ و ۴٢٠ در پایتخت كشور ایران تشكیل یافت با حضور دو نفر نماینده دولت امپراطوری بیزانس برقرار نمودند كه یكی «ماروثا» اسقف میافارقین بود و دیگر «آكاس» اسقف آمیدا. «فرعت» خطب و مواعظ خود را در سخت‌ترین ایام جور و تعدی، كه نسبت به‌عیسویان در زمان شاهپور دوم جاری بود، نوشته است و معذلك اثری در این رسالات دیده نمی‌شود حاكی از این‌که اجرای مراسم دیانت عیسوی در آن عهد به‌طور عادی و بدون مانع جریان نداشته باشد. فشار همیشه متوجه علمای دین مسیح بوده اما هیچ گفته نشده است كه عامه مسیحیان را زجر یا مجبور به‌ارتداد نموده باشند ظاهراً عیسویان چه در كشور ایران، چه در دولت امپراطوری روم، در روابط حقوقی بین خود تابع قانون سریانی و رومی بودند كه ظاهراً آن را با عرف محل وفق می‌داده‌اند كشتارهای بزرگ ندرتا اتفاق می‌افتاد و غالباً عیسویان می‌توانستند به‌آرامی تحت هدایت معنوی جاثلیقان و اسقفان خود زیست كنند»[۱٢].

به‌طور كلی مذهب مسیح به‌عنوان یك اقلیت مذهبی آزاد بوده است و در عین حال مكرر از آزار مسیحیان در فواصل مختلف تاریخ یاد می‌شود، و ظاهراً بیشتر ریشه‌ی سیاسی داشته است یعنی اقلیت مسیحی ایران غالباً در كشمكش‌های ایران و امپراطوری روم به ‌حكم وابستگی مذهبی جانب هم مذهبان خود را نگاه می‌داشته‌اند و به‌همین جهت مورد خشم سلاطین ایران قرار می‌گرفته‌اند.

كریستن‌سن درباره یزد گرد اول می‌گوید:

«... مسالمتی كه یزدگرد اول در روابط خود با عیسویان اظهار می‌كرد بلاشك معلول جهات سیاسی بود، زیرا با استوار كردن بنیان[۱٣] صلح ایران و روم می‌توانست مساعی جمیله در تحكیم اقتدار سلطنت خویش به‌كار برد ولی علاوه بر این ضرورت سیاسی می‌توان گفت كه طبعاً یزد گرد مایل به‌مسامحه در امور دیانتی بوده است.»[۱۴].

درباره خسرو انوشیروان می‌گوید:

«خسرو با روحانیان زردشتی متحد شد تا مزدكیان را چاره كند، لكن نه طبقه روحانیان و نه طبقه اشراف در عهد او به‌قدرت سابق خود دست نمی‌یافتند. خسرو اول، بلاشك زردشتی بوده و از سایر پادشاهان ساسانی این امتیاز را دارد كه در مسایل مذهبی جمود و تعصب نداشته و نسبت به‌ عقائد مختلفه دینی و مذاهب فلسفی وسعت مشربی نشان می‌داده است، عیسویان را در مؤسسات عام المنفعه استخدام می‌كرد و در این كار تردیدی به‌خویش راه نمی‌داد.»[۱۵].


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی و نقد شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۱، ص ۱٧۱
[٢]- ايران در زمان ساسانيان، ترجمه رشيد ياسمی، ص ٢۹٠.
[٣]- خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۱، ص ۱٧٢
[۴]- تاريخ اجتماعی ايران، ج ٢، ص ۱۹.
[۵]- خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۱، ص ۱٧٣
[٦]- تاريخ اجتماعی ايران، ج ٢، ص ٢۱؛ ایضاً رجوع شود به‌كریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ص ٣٠٨.
[٧]- همان كتاب، ص ٢٧.
[٨]- یعنی مذهب غیررسمی و غیردولتی آن وقت
[۹]- تمدن ایرانی، به‌قلم جمعی از خاورشناسان، ترجمه دكتر بهنام، ص ۱٧٨. خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۱، ص ۱٧۴
[۱٠]- تمدن ایرانی، صص ۱٧٨-۱٧۹
[۱۱]- خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۱، ص ۱٧۵
[۱٢]- ایران در زمان ساسانیان، ص ٣٢۱
[۱٣]- خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۱، ص ۱٧٦
[۱۴]- ایران در زمان ساسانیان، ص ٢۹۵.
[۱۵]- همان كتاب، ص ۴۴٧؛ خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۱، ص ۱٧٧



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران (جلد اول)، تهران: انتشارات صدرا، چاب دوازدهم - ۱٣٦٢