جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۳ خرداد ۲, جمعه

آیین مسیحی

از: مرتضی مطهری

اسلام و ایران

(ايران در استانۀ یورش اعراب)

فهرست مندرجات




[] آیین مسیحی

مسئله پیدایش مذهب عیسوی در ایران، و احیانا تحت فشار قرار گرفتن آن، و مقاومت سر سخت مسیحیان، و سپس نفوذ و توسعه آن مذهب در ایران تا آن‌جا كه در اواخر عهد ساسانی برخی سلاطین ساسانی تمایل به‌این مذهب پیدا كردند و بسیاری از خاندآن‌های اصیل زردشتی به ‌آن گرویدند، داستانی دلكش و عبرت آموز است و نشان دهنده ضعف معنوی دین زردشت علی‌رغم قدرت روحانیان آن دین در میان ایرانیان است.

اگر اسلام به‌ایران نیامده بود، مسیحیت ایران را می‌گرفت و آیین زردشت به‌دست عیسویت تباه می‌شد همچنان‌كه كیش‌های مانوی و مزدكی نیز كه از داخل ایران ظهور كرده بودند رقیب‌های سرسخت دیگری برای آیین زردشتی بودند[۱] و زردشتیان كینه شدیدی نسبت به‌آن‌ها داشتند و به‌همین دلیل است كه زردشتیان ایران مانوی‌ها و مزدكی‌ها و حتی مسیحی‌ها را بیش از مسلمین دشمن می‌داشتند در دوره اسلام مكرر می‌بینیم كه زردشتیان و مخصوصاً روحانیان زردشتی با مسلمین علیه مانوی‌ها و مزدكی‌ها همكاری می‌كنند. و از آن‌سو می‌بینیم كه عیسویان ایران نیز در اثر آزارها و محدودیت‌ها و احیاناً قتل‌عام‌ها (در زمان شاهپور دوم) كه از ناحیه زردشتیان دیده بودند، مسلمین را بر زردشتیان مقدم می‌دارند و مقدم مسلمین را به‌ایران گرامی می‌شمارند.

نفوذ مسیحیت و توسعه آن در ایران بسیار عادی و طبیعی بوده است. راجع به‌علت و منشأ پیدایش عیسویت در ایران، كریستن‌سن می‌نویسد:

در موقعی كه سلسله ساسانی جانشین اشكانیان شد، عیسویان مركز تبلیغی مهمی در شهر «الرها» (در آسیای صغیر، تركیه فعلی) داشتند... دولت در جنگ‌های بزرگی كه با روم كرد اسیران را در نواحی دور دست كشور ایران مسكن داد، پادشاه ایران در لشكر كشی‌های خود به‌سوریه گاهی تمام سكنه یك شهر یا یك ناحیه را كوچ داده در یكی از نقاط داخلی كشور مقیم می‌كردند، چون قسمت اعظم این مهاجرین عیسوی مذهب بودند دیانت مسیح در هر گوشه‌ای از ایران اندكی رواج گرفت[٢].

در كتاب «تمدن ایرانی» به‌قلم جمعی از خاورشناسان می‌نویسد.

«در حقیقت، مذهب مسیح در ایران به‌دست آرامی‌ها كه در سوریه اقامت داشتند یا مبلغانی كه از ادس (اورفه)[٣]، آمدند و یا به‌دست اسرای جنگی وارد این سرزمین شد. از سال یك‌صد میلادی دسته‌هایی از مسیحیان در «اربل»[۴] بودند و بین سال ۱۴٨ تا ۱۹۱ در «كركوك» فعلی آثاری از وجود آن‌ها هست، اگر چه هنوز در ایران مذهب مسیح تشكیلات رسمی به‌خود نداده بود ولی مسیحیت توجه بسیاری از ایرانیان خصوصاً شخص مانی را به‌خود جلب كرد»[۵].

ایضاً در همان كتاب تحت عنوان: «دین مسیح در ایران عهد ساسانی» می‌نویسد:

«در بیزانس امپراطور و دربار و تمام جامعه مسیحی بودند. در ایران گذشته از این‌که عملاً قدرت در دست زردشتیان بود، اصولاً از ابتدای عهد ساسانی دولت هم از دین زردشت كه دین رسمی بود حمایت می‌كرد عدم تعصب درباره مسیحیان از ابتدای ظهور دین مسیح به‌وجود نیامده بود. در زمان شاپور دوم كه از نظر سیاسی با كنستانتین دشمنی داشت، وضع مسیحیان ایران بسیار سخت بود... در ابتدای مسیحیان به‌شدت مورد آزار قرار گرفتند بدون محاكمه یا بعد از محاكمه مختصری آن‌ها را به‌شهادت می‌رساندند یا به‌طریق بسیار شدیدی عذاب می‌دادند. شرح شكنجه شهدای مسیحی به‌زبان شامی به‌دست ما رسیده و نشان می‌دهد چگونه این مسیحیان كه امروز نام آن‌ها را فراموش كرده‌ایم با قدرت و شجاعت شهید شده‌اند، ولی به‌زودی مقامات رسمی به‌این مطلب پی بردند كه این مسیحیان پر تجربه از اتباع مناطق فرعی و خارجی‌های نافرمان كه هر ساعت خیانت می‌كردند نبودند، بلكه از ایرانیان حقیقی بودند كه در زمان سابق از طرفداران جدی مذهب زرتشت محسوب می‌شدند و بعضی از آن‌ها از اشخاص بسیار برجسته و مشهور بودند كه در میهن‌پرستی آن‌ها شكی نبود، فقط در حفظ عقیده خود بسیار ثابت قدم بودند. از آن به‌بعد قوای انتظامی تصمیم گرفت[٦] به‌جای تنبیه، گمراه‌شدگان را به‌راه راست هدایت نماید. ولی از این نیز نتیجه مفیدی به‌دست نیامد. بنابراین با وجود مدت چهل سال آزار و شكنجه، دین مسیح در ایران موقعیت مطمئنی به‌دست آورد. وقتی ایام آزار به‌علت اشكالاتی كه در نتیجه حملات هون‌ها و هیاطله در مشرق پیش آمده بود به‌پایان رسید، موقع برای ایجاد تشكیلات و وضع ثابت مسیحیان در ایران به‌دست آمد... مسیحیان ایران به‌زودی صاحب حیات معنوی و فرهنگی نیرومندی گردیدند كه حتی آزارهایی كه در قرن پنجم به‌وسیله یزدگرد دوم و بهرام پنجم به‌عمل آمد نتوانست شكستی بر آن‌ها وارد آورد در سلوقیه (تیسفون) و خصوصاً در نصیبین، مكتب‌های روحانی و مذهبی به‌صورت درخشان‌ترین مكتب‌های مشرق به‌وجود آمد، تأسیس صومعه‌ها باعث شد كه عده زیادی معلمین اصولی مذهبی در آن صومعه‌ها تربیت شدند و این سنت هنوز در صومعه‌ها ادامه دارد، حیات واقعی مسیحیت ایران بیشتر از نتیجه تبلیغات آن ظاهر می‌شود.»[٧].

نویسنده مقاله فوق‌الذكر[٨] سپس به‌موضوع حیات مسیحیت در آن عصر و قدرت تبلیغات مسیحی در آن زمان و در آخر به‌شكستی كه در مشرق از ناحیه اسلام بر مسیحیت وارد شد اشاره می‌كند و می‌گوید:

«با یك نظر سریع به‌نقشه‌ای كه اخیراً آقای «ژ. دویلیه» استاد دانشكده حقوق «نولوز» ضمن انتشار حاصل زحمت زیاد و پرفایده خویش نشر كرده روشن می‌شود كه چگونه مبلغینی از ایالت كلده به‌كشورهای مدیترانه و دریای چین رفته و تا هندوستان جنوبی[۹] و تبت و كشور مغولستان، عده زیادی را به‌دین مسیح در آورده‌اند. این تبلیغ در میان كشورها نشده بلكه در میان ملل صحراگردی به‌عمل آمده است كه هر روز در یك كشور به‌سر می‌بردند. به‌این طریق دین مسیح در این نقاط بسیار دور تا قرن سیزدهم هنوز پابرجا بود و هنگامی كه مبلغین «فرانسیسكن» از قبیل: «ژان دوپلان كارپن» و «روبروك» و مسافرینی مانند «ماركوپولو» به‌آن كشور مسافرت كردند، آن را در حال حیات یافتند. در میان اردوهای سیار رؤسای طوائف مغول كه به‌دنبال پیروزی به‌طرف مغرب روان بودند و هنوز درباره اختیار ادیان مختلفی مانند بودایی و مانوی و اسلام كه در میان راه‌شان بود تردید داشتند، مذهب نسطوری طرفدار زیاد پیدا كرد و هنگامی رسید كه احتمال می‌رفت تمام رقبای خود را شكست دهد، قبول دین اسلام از طرف مغول شكست بزرگی برای مسیحیت در این نواحی بود.»[۱٠].

در زمان خسرو پرویز مسیحیت در ایران بیش از هر وقت دیگر قوت گرفت بسیاری از نزدیكان شاه كه از ایرانیان اصیل بودند عیسوی شدند. چنان‌كه می‌دانیم خسرو پرویز در اثر قیام و انقلاب بهرام چوبین، سردار معروف ایرانی مجبور شد ایران را ترك كند و به‌رقیب قدرتمند خویش «موریكیوس» قیصر روم پناه ببرد و از او استمداد كند و با دادن امتیازاتی به ‌او و با كمك او به‌پایتخت برگردد. گویند خسرو در مدتی كه در روم مانده بود تمایلی به‌مسیحیت پیدا كرده بود.

كریستن‌سن می‌گوید:

«موبدان، چندان از بازگشت خسرو كه در سال ۵٨۱ میلادی اتفاق افتاد شادمان نشدند، زیرا كه این پادشاه از روم این ارمغان را[۱۱] همراه داشت كه نسبت به‌اوهام و خرافات نصاری میلی حاصل كرده بود و مؤید او در این عقاید زنی عیسوی «شیرین» نام بود كه سوگلی حرم او گردید.»[۱٢].

بعضی ادعا كرده‌اند كه خسرو پرویز كیش زردشتی را رها كرده و رسماً به‌كیش مسیحی در آمده است. ولی كریستن‌سن می‌گوید:

«محققاً قول اوتیكیوس كه گوید خسرو پرویز آیین نصاری گرفت اصلی ندارد، ولی روابط این پادشاه با قیصر «موریكیوس» كه او را در گرفتن تاج و تخت یاری كرد و مزاوجت او با شاهزاده خانم رومی موسوم به «ماریا» و نفوذ محبوبه او «شیرین» كه كیش عیسوی داشت او را وادار كرد كه لااقل ظاهراً نسبت به‌رعایای عیسوی خود نظر مرحمتی داشته باشد. اما شخص خسرو هم ممكن است بعضی از خرافات عیسویان را بر موهومات سابق خود افزوده باشد...»[۱٣]

كریستن‌سن سپس از قدرت یافتن دو فرقه مسیحی: یعقوبی و نسطوری در دربار خسرو پرویز و كشمكش‌های آن‌ها با یكدیگر و مسیحی شدن برخی از سرداران ایرانی از قبیل «مهران گشنسپ» كه نسطوریان او را غسل تعمید دادند و به‌نام «گیورگیس» نامیدند و هم‌چنین چند تن دیگر از این قبیل، یاد می‌كند.

كریستن‌سن می‌گوید:

«مهران گشنسپ، چون به‌دین مسیح گروید خود را به‌بیابان كشید تا در آن‌جا حقایق دین جدید را از رهبانان تعلیم بگیرد، روزی از خواهر خود پرسید كه بعد از انتقال من به‌كیش نصاری در دربار[۱۴] چه می‌گفتند؟ خواهرش جواب داد: بیا، برای تو هیچ خطری نیست، شاه وقتی كه خبر تنصر تو را شنید فقط فرمود: مهران گشنسپ به‌دوزخ شتافت. حال راه خود را پیش گیر ممكن است پادشاه مقرر فرماید كه املاكت را نیز پس بدهند. چندی بعد مهران گشنسپ خواهر خود را ملاقات كرد در وقتی كه به‌عقد یكی از اشراف در آمده بود، پس چند قدمی پیش رفته با كمال احترام به ‌او نماز برد و تعظیم كرد، خواهر از مسند خود برخاسته با كمال مهربانی دست را به‌جانب او دراز كرد آنگاه خندان به‌او گفت: شاد باش من نیز عیسوی هستم.»[۱۵].

از آنچه تاكنون گفتیم معلوم شد اولا عیسویت به‌طور طبیعی در ایران زردشتی در حال پیشروی بوده است و اگر حال بر همین منوال باقی می‌ماند خطر بزرگی برای دین زردشتی بود، ثانیاً عیسویت بر خلاف زردشتی‌گری داعیه جهانی داشت، یعنی مبلغان مسیحی برای عیسویت مرز نمی‌شناختند، فعالانه كوشش می‌كردند كه عیسویت را در ایران و خارج مرزهای ایران گسترش دهند و در این راه موفقیت‌هایی هم كسب كرده بودند، ثالثاً اسلام كه به‌ایران آمد بیش از آن‌که به‌زردشتی‌گری كه در حال انحطاط بود ضربه بزند به‌مسیحیت كه در حال رشد و توسعه بود ضربه زد، بازارش را شكست و آن را از میدان به‌در كرد، اگر اسلام نیامده بود مسیحیت در سراسر مشرق ریشه می‌دوانید و تنها نفوذ معنوی اسلام بود كه مانع گسترش مسیحیت در شرق نزدیك و شرق دور شد.

پاپ‌های مسیحی همواره بیش از موبدان زردشتی از توسعه و نفوذ معنوی اسلام در ایران رنج می‌برده‌اند، زیرا آن‌ها بیش از این‌ها احساس غبن می‌كرده‌اند و به‌همین جهت است كه امروز هم كه قرن‌ها از آن تاریخ می‌گذرد، وقتی كه[۱٦]یك نویسنده ناپاك سرشت، زیر نام ایران و ایرانیت قلم به‌دست می‌گیرد تا آن‌جا كه می‌تواند به‌اسلام حمله می‌كند، آن‌كس كه از او تقدیر و تشكر می‌كند و به‌او مدال می‌دهد عالیجناب پاپ است[۱٧].


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی و نقد شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۱، ص ۱٧٧
[٢]- ایران در زمان ساسانیان، ص ٢۹٠.
[٣]- شهر «الرها» سابق‌الذكر.
[۴]- خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۱، ص ۱٧٨
[۵]- تمدن ایرانی، به‌قلم جمعی از خاورشناسان، ص ٢٨.
[٦]- خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۱، ص ۱٧۹
[٧]- تمدن ایرانی، صص ٢۱٦-٢۱٨.
[٨]- آقای پ. ژ. دومناشه.
[۹]- خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۱، ص ۱٨٠
[۱٠]- تمدن ایرانی، صص ٢۱٨-٢۱۹.
[۱۱]- خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۱، ص ۱٨۱
[۱٢]- ایران در زمان ساسانیان، ص ۴٦٦.
[۱٣]- همان كتاب، ص ۵۱٠.
[۱۴]- خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۱، ص ۱٨٢
[۱۵]- ایران در زمان ساسانیان، صص ۵۱٢-۵۱٣.
[۱٦]- خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۱، ص ۱٨٣
[۱٧]- روزنامه اطلاعات، شمارۀ ۱٢٧۴۴، مورخه ۱٣۴٧/٨/٢٨، ص ۱۱؛ خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۱، ص ۱٨۴



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران (جلد اول)، تهران: انتشارات صدرا، چاب دوازدهم - ۱٣٦٢