جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۲ آبان ۲۴, جمعه

واژه‌نامه‌ی قرآن

از: دانشنامه‌ی آریانا

واژه‌های قرآن


« ک »

فهرست الفبايی

آابتثجحخدذر
زسشصضطظعغفق
کلمنوهی

[قرآن][معارف اسلامی]





اواژگان ردهٔ  « ک »

  • ...، ...

  • كَبِير (جمع آن کبرأ)، واژۀ عربی به‌معنای بزرگ، بزرگوار، سنگین، و سردسته است[کلمه به کلمه با قرآن، ص ٢٠۴] که در قرآن ٦ وجه معنایی دارد که سخت و شدید، بزرگسال و پیر، عالم، کثیر و بسیار، عظیم و بزرگ و طولانی از جمله این معانی است.

    در آیۀ ۱۹ سوره‌ی فرقان، «کبیر» در معنای «سخت و شدید و سهمگین» به‌کار رفته است؛ آن‌جا که آمده: «... وَمَن يَظْلِم مِّنكُمْ نُذِقْهُ عَذَابًا كَبِيرًا» (... هر كس از شما شرك ورزد عذابى سهمگين به او مى‏‌چشانيم.)

    در آیۀ ٧٨ سوره‌ی یوسف و همچنین آیۀ ٢٣ سوره‌ی قصص، کبیر، «پیر و سالخورده» معنا شده است و در سوره‌ی یوسف آمده: «قَالُواْ يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَيْخًا كَبِيرًا» (برادران گفتند: ای عزیز مصر، او را پدر پیری است» و نیز در سوره‌ی قصص آمده است: «... الَ مَا خَطْبُکُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِی حَتَّی یُصْدِرَ الرِّعَاء وَأَبُونَا شَیْخٌ کَبِیرٌ» که در این آیه هم دختران شعیب گفتند «پدر ما پیرمردی کهن سال است.»

    بزرگ در رأی و عالم (دانشمند) نیز در معنای «کبیر» آمده است آن‌جا که قرآن، در آیۀ ٧۱ سوره‌ی طه می‌گوید: «قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ...» ([فرعون] گفت آيا پيش از آن‌كه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد. قطعاً او بزرگ شماست.»

    در سوره‌ی توبۀ آیه ۱٢۱، «کبیر» در معنای «کثیر و بسیار» به‌کار رفته است: «وَ لا يُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغيرَةً وَ لا کَبيرَةً» (و هیچ مال کوچک یا بزرگی را (در این راه) انفاق نمی‌کنند).

    در آیۀ ۹ سوره‌ی رعد معنای «عظیم و بزرگوار» دارد: «قَالُوا بَلَی قَدْ جَاءنَا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِن شَیْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ کَبِیرٍ» (می‌گویند: چرا، همانا برای ما اخطارکننده آمد، ولی تکذیب کردیم و گفتیم: خداوند هیچ‌چیزی نازل نکرده است و شما جز در گمراهی بزرگی نیستید.»

    و هم‌چنین، در آیۀ ۹ سوره‌ی ملک نیز آمده است: «قَالُوا بَلَى قَدْ جَاءنَا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِي ضَلَالٍ كَبِيرٍ» (می‌گویند: «آری، بیم‌دهنده به سراغ ما آمد، ولی ما او را تکذیب کردیم و گفتیم: خداوند هرگز چیزی نازل نکرده و شما در گمراهی بزرگی هستید!»)[برگرفته از: رادیو قرآن، برنامه‌ی «نسیم واژه‌ها»]

  • کفر، يكی از مفاهيم مهم و پُر كار برد در قرآن است كه در سرتاسر قرآن و همه‌ی سوره‌ها و آيه‌های آن، ‌به‌نحوی گسترش دارد. این واژه، که با مشتقاتش، بيش از ۵٠٠ بار در قرآن تکرار شده، همه صفات متعلق به خصايص نكوهيده، به نوعی با آن در ارتباط است.

    واژه‌ی «کفر»، از نظر لغت‏‌شناسان عرب، يك معناى كلى دارد و آن «پوشاندن‏» است و معانی ديگر اين واژه، مصداق‏‌هايی از همين معناى كلى می‌باشند.

    با توجه به این‌که اين واژه كه به شكل‏‌ها و صيغه‌هاى گوناگون در قرآن به‌كار رفته، به‌طور کلی در زبان عربی، در نُه معنا استعمال شده است[از جمله: كفر به‌معناى كشاورزى، و كافر؛ يعنی كشاورز، كه بذر را در زمين پنهان می‌كند؛ یا كفر به‌معناى پوشيدن زره جنگى كه سربازان بدن خويش را با آن می‌پوشانند؛ و یا كافر به معناى شب، كه پرده‌ی سياه و ظلمت را بر همه اشيا می‌افكند]. راغب در «مفردات‏»، ابن‌فارسى در «معجم مقاييس اللغة‏»، ابن‏‌منظور در «لسان‏‌العرب‏»، جوهرى در «صحاح‌اللغة»، زبيدى در «تاج‌العروس‏» و طريحى در «مجمع‌البحرين‏» همه‌ی اين معانی را مصاديقى از همان معناى كلی دانسته‏‌اند. اما همه موارد استعمال واژه‌ی کفر در قرآن را می‌توان در پنج معنا دسته‏‌بندى كرد:

    ۱- كفر در برابر ايمان كه به‌معناى پوشاندن حقایق و انكار حقايق دینی، مانند: انكار اصول دين (خدا، نبوت و قیامت) و آیاتی که بر پیامبر اسلام فرو فرستاده شده است. اين نوع كفر، ويژه‌ی ملحدان، زنادقه و ماديون است كه به‌طور كلى منكر ماورای ماده‌اند. این معنا در آیات زیر به‌چشم می‌خورد:

    در سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۲۸ آمده است: «كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»؛ چگونه به خداوند كافر می‌شويد؟ در حالی كه شما مردگان [و اجسام بی‌روحى] بوديد، و او شما را زنده كرد سپس شما را می‌ميراند و بار ديگر شما را زنده می‌كند سپس به‌سوى او باز گردانده می‌شويد. [بنابر اين،] نه حيات و زندگى شما از شماست، و نه مرگتان آنچه داريد از خداست.

    و یا سوره‌ی توبه، آیه‌ی ۵۴، که «وَمَا مَنَعَهُمْ أَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ كَفَرُواْ بِاللّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلاَ يَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلاَّ وَهُمْ كُسَالَى وَلاَ يُنفِقُونَ إِلاَّ وَهُمْ كَارِهُونَ»؛ هيچ چيز مانع قبول انفاق‌هاى آن‌ها نشد، جز اين‌كه آن‌ها به خدا و پيامبرش كافر شدند، و نماز به‌جا نمی‌آورند جز با كسالت، و انفاق نمی‌كنند مگر با كراهت!

    و یا انكار توحيد و يگانگى خدا که در این معنا «کفر» معادل «شرك‏» است و شامل همه مشركان، اعم از ثنويه، قایلان‏ به تثليث، بت‏‌پرستان و نيز فرقه‌هاى مشرك از بين اهل كتاب نيز می‌باشد.

    نمونه: آيه‌ی ٧۳، سوره‌ی مائده «لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ يَنتَهُواْ عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»؛ آن‌ها كه گفتند: «خدا، يكى از سه خداست» [نيز] به يقين كافر شدند معبودى جز معبود يگانه نيست و اگر از آنچه می‌گويند دست بر ندارند، عذاب دردناكى به كافران [آن‌ها كه روى اين عقيده ايستادگى كنند،] خواهد رسيد .

    و در آیه‌ی ۱٧ این سوره آمده است: «لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَآلُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ قُلْ فَمَن يَمْلِكُ مِنَ اللّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ أَن يُهْلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ وَمَن فِي الأَرْضِ جَمِيعًا وَلِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» آن‌ها كه گفتند: «خدا، همان مسيح بن مريم است»، به‌طور مسلّم كافر شدند. بگو: «اگر خدا بخواهد مسيح بن مريم و مادرش و همه كسانی را كه روى زمين هستند هلاك كند، چه كسى می‌تواند جلوگيرى كند؟ [آرى،] حكومت آسمان‌ها و زمين، و آنچه ميان آن دو قرار دارد از آن خداست هر چه بخواهد، می‌آفريند [حتّى انسانى بدون پدر، مانند مسيح] و او، بر هر چيزى تواناست».

    ٢- وجه دوم معنایی «کفر»، ناسپاسی و كفران نعمت در برابر خير و احسانی است، كه به شخصی از طرف شخص ديگر رسيده باشد.

    اين معنا در ميان همه افرادی كه به زبان عربی سخن می‌گویند، مشترك است؛ به‌طوری كه در همه زمان‌ها هم اين معنا حفظ شده است، برای نمونه، واژه‌ی «كافرين» در آيات ۱٨ و ۱۹ سوره‌ی شعرا: «قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ» و «وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَأَنتَ مِنَ الْكَافِرِينَ» (گفت: آيا تو را نزد خودمان به‌هنگام كودكی پرورش نداديم و تو چند سال از عمرت را در ميان ما نگذراندی و مرتكب‌شدی كارت را كه از تو سرزد و تو از ناسپاسانی).

    در این آیات، آنچه از زبان فرعون به موسی گفته شد، در يك بافت معنايی غير دينی، مفهوم ناسپاسی را برای كفر به‌خوبی روشن می‌سازد.

    اما در نظام قرآنی بين كلمه «كفر» و كلمه «الله»، ارتباطی مستقيم به‌وجود آمده است. در حوزه‌ی اين ميدان معناشناختی، ديگر كفر، بيان‌كننده مفهوم کلی ناسپاسی نیست، بلكه مفهوم ناسپاسی به خدا و قدرنشناسی به احسان و عنايت الهی را پيدا كرده است.

    در سوره‌ی ابراهیم، آیه‌ی ٧ آمده است: «وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ» و یا در آیه‌ی ۴٠ سوره‌ی نمل چنین بیان شده است: «قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ» گفت: «اين از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمايش كند كه آيا شكر او را به‌جا می‌آورم يا كفران می‌كنم؟ و هر كس شكر كند، به نفع خود شكر می‌‏كند و هر كس كفران نمايد [به‌زيان خويش نموده است، كه] پروردگار من، غنی و كريم است».

    در آن آيات قرآنی كه نزديك اواخر زندگی محمد، پیامبر اسلام، به او وحی شده، ديگر «كفر» معنای ضد «شكر»: يعنی سپاسگزار بودن را ندارد، بلكه كلمه‌ای ضد «آمن» است و اسم فاعل آن، يعنی كافر، به‌سادگی معنای «غير مومن» پيدا كرد.

    ۳- وجه سوم معنایی این واژه در قرآن، بيزارى و برائت جستن است که در چند مورد واژه‌ی كفر در قرآن به همین مفهوم به‌كار رفته است[كفر برائت: اين گونه كفر ناپسند نيست؛ بلكه از وظايف اعتقادى است و عبارت است از كفر به دشمنان خدا و كافران، مانند كفر ابراهيم (سوره‌ی ممتحنه، آیه‌ی ۴) و كفر شيطان به اولياى خود. (سوره‌ی ابراهيم، آیه‌ی ٢٢)؛ (رجوع شود به: ميزان الحكمة، ج ۳، ص ٢٧۱۱)]. از جمله: آیه‌ی ٢۵ سوره‌ی عنکبوت است که می‌گوید: «وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَّوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُم بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُم بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ‏» [ابراهيم] گفت: «شما غير از خدا بت‌هايی براى خود انتخاب كرده‌ايد كه مايه دوستی و محبت ميان شما در زندگى دنيا باشد سپس روز قيامت از يكديگر بيزارى می‌جوييد و يكديگر را لعن می‌كنيد و جايگاه [همه] شما آتش است و هيچ يار و ياورى براى شما نخواهد بود».

    و یا در آیه‌ی ٢٢ سوره‌ی ابراهیم نیز در معنای کفر آمده است که «وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلاَ تَلُومُونِي وَلُومُواْ أَنفُسَكُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَآ أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ» و شيطان، هنگامى كه كار تمام می‌شود، می‌گويد: «خداوند به شما وعده حق داد و من به شما وعده [باطل] دادم، و تخلّف كردم! من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اين‌كه دعوت‌تان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد! بنابر اين، مرا سرزنش نكنيد خود را سرزنش كنيد! نه من فريادرس شما هستم، و نه شما فريادرس من! من نسبت به شرك شما درباره‌ی خود، كه از قبل داشتيد، [و اطاعت مرا همرديف اطاعت خدا قرار داديد] بيزار و كافرم!» مسلّماً ستمكاران عذاب دردناكى دارند!

    ۴- واژه‌ی کفر در آیه‌ی ٨۹ سوره‌ی بقره به‌معنای «نشناختن» به‌کار رفته است: «وَلَمَّا جَاءهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَكَانُواْ مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَى الْكَافِرِينَ» و چون برای آن‌ها کتابی از جانب خدا آمد [قرآنی] که تصدیق‌کننده آنچه با آن‌هاست [تورات]، در حالی که آنان پیش از آن، همواره خبر از پیروزی خود [به‌وسیله آورنده آن کتاب] بر کسانی که کفر ورزیده‌اند می‌دادند، [با این همه] چون آنچه آن را می‌شناختند برای‌شان آمد بدان کفر ورزیدند پس لعنت خدا بر کافران باد.

    ۵- آخرین وجه معنایی «کفر» در معنای «فراپوشیدن» است که در آیه‌ی اول سوره‌ی محمد آمده است: «الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ» كسانى كه كفر ورزيدند و [مردم را] از راه خدا باز داشتند [خدا] اعمال آنان را تباه خواهد كرد.



[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پيوست‌ها

پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]-
[٢]-
[٣]-
[۴]-
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

مهرین شوشتری، عباس، فرهنگ لُغات قرآن، تهران: انتشارت گنجینه، چاپ چهارم - ۱٣۵۹ خ
اصفهانی، راغب، مفردات الفاظ قرآن، ترجمه و تخقیق از دکتر غلامرضا خسروی حسینی، تهران: انتشارت مرتضوی، ۱٣٦٢ خ
قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم - ۱٣٦۱ خ
نوبخت، حبیب‌الله، دیوان دین در تفسیر آیات و تشریح تعبیرات قرآن مبین، تهران: تابش، ۱٣٣۴ خ ‭
طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع‌البحرين، تهران: انتشارت مرتضوی،  ١٣٧۵ خ



[] پيوند به بیرون

[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]